عاشقم باش پارت ³⁹
رفتم پایین و سواره ماشین شدم که ته هم بود سوار ماشین شد و یه خنده ای کرد
ته:هنوز لبات خوشمزست
فک کنم اندازه گرجه سرخ شدم راه افتادیم سمت خونه ی جین اینا
رسیدیم اونجا که در زدم یونا در رو باز کرد
ات:یونا مگه بهت نمیگم در خونه رو باز نکن
دیدم لونا اونجا واساده
لونا: ات سلام(بغض)
اومد بغلم کنه که دستامو گذاشتم جلو به نشونه ی این که بغلم نکن
ات:یونا بریم
یونا:مامانی یکم بیا تو
ته یه نگاه بهم انداخت مه بریم تو و روی بچه رو نندازیم زمین
ات:از همین الان نرین به تربیتش!
جین:ات بیا تو یه چند دقیقه
رفتم داخل
ات:سلام(سرد)
رفتم نشستم رو مبل کناره جین که ته اومد پیشم نشست
و یونا رفتم تو بغله باباش
ته:چطوری جیگرم
یونا:خوبم بابایی (خمیازه)
لیا: عام ات چطوری عملت چطور پیش رفت
ات: هوم خوب بود
لونا:ات یونا خیلی شیرینه مثله تهیونگه
ات:هوم
دیدم یونا تو بغله ته خوابش برده
ته:خوابش برد
یکم سکوت بینمون بود که کوک بهمش زد
کوک:ات چرا اینجوری میکنی؟ این مسعله برای گذشتست
دیگه دووم نیوردم پاشدم تو روشون واسادم
ات:کوک چی ازم انتظار داری ناموسا اون روزی که شوهرم شریکه زندگیم داداشم بهتریین دوستام بهم پشت کردن تو بهم گفتی هرزه و در خونتو رو من بستی یادته؟؟؟ الان انتظار داری بگم بیا دوباره باهم دوست شیم(گریه) شما همتون...حق.....تک تک تون باعثه این خاله بده منید باعثه قلبه مریضه منید باعثه افسردگیم تمام دردامین ازتون متنفرم!
یونا رو از بغل ته بلند مردم کذاشتم بغله خودم
ات:ته ما رو میبری یا تاکسی بگیرم
ته بلند شد و رفتیم
ات:جین خدافظ
رفتیم بیرون سواره ماشین شدم تو راه بی صدا اشک میریختم
ته ویو
گریه هاش قلبمو به درد میاورد ترمز دستی رو کشیدم
ات:چته
ته:من چمه ات چته خودت میدونی با گریه هات ناراحت میشم
ات:عه پس اون شب و روزایی که گریه میکردم کجا بودی(گریه)
در ماشینو باز کرد و از ماشین رفت بیرون سریع پیاده شدم رفتم دنبالش
ته:ات
ته:ات واسا
سریع تر راه رفتم و خودمو رسوندم بهش رسوندم دستشو گرفتم کشیدم بغلم که صدای گریه هاش رفت هوا
ات:خستمه خستمه بخدا دیگه نمیکشم نمیتونم(گریه داد)
ته:اروم باش
ات:نمی تونم ....حق.... دلم واسه بغلات تنگ شده بود😭
محکم تر بغلش کردم همونجا تو بغلم همش گریه میکرد اروم با دستام صورتشو قاب کردم اشکاشو پاک کردم و اروم لبامو گذاشتم رو لبش و اروم مک میزدم اولین بار بود همراهی میکرد بعد از چند مین ازش جدا شدم و دوباره محکم بغلم کرد
ته:بریم تو ماشین؟
ات سرشو تکون داد به معنی اره
ات ویو
پرش زمانی خونه ات
ته:می خوام اینجا بخوابم
ات:گو می خوری یونا خوابه
پرو پرو اومد تو خونه رفت بالا تو اتاقم منم یونا رو بردم اتاقش و رفتم اتاقم
ات:پوفف خستمه
ته:بیا خستگیتو از تنت دربیارم
ات:حتما بیا👍
لباسامو در اوردم و لباس خوابمو(لباس خواب خوابب نه اون خاکبرسریهاااا) پوشیدم
ته:هنوز لبات خوشمزست
فک کنم اندازه گرجه سرخ شدم راه افتادیم سمت خونه ی جین اینا
رسیدیم اونجا که در زدم یونا در رو باز کرد
ات:یونا مگه بهت نمیگم در خونه رو باز نکن
دیدم لونا اونجا واساده
لونا: ات سلام(بغض)
اومد بغلم کنه که دستامو گذاشتم جلو به نشونه ی این که بغلم نکن
ات:یونا بریم
یونا:مامانی یکم بیا تو
ته یه نگاه بهم انداخت مه بریم تو و روی بچه رو نندازیم زمین
ات:از همین الان نرین به تربیتش!
جین:ات بیا تو یه چند دقیقه
رفتم داخل
ات:سلام(سرد)
رفتم نشستم رو مبل کناره جین که ته اومد پیشم نشست
و یونا رفتم تو بغله باباش
ته:چطوری جیگرم
یونا:خوبم بابایی (خمیازه)
لیا: عام ات چطوری عملت چطور پیش رفت
ات: هوم خوب بود
لونا:ات یونا خیلی شیرینه مثله تهیونگه
ات:هوم
دیدم یونا تو بغله ته خوابش برده
ته:خوابش برد
یکم سکوت بینمون بود که کوک بهمش زد
کوک:ات چرا اینجوری میکنی؟ این مسعله برای گذشتست
دیگه دووم نیوردم پاشدم تو روشون واسادم
ات:کوک چی ازم انتظار داری ناموسا اون روزی که شوهرم شریکه زندگیم داداشم بهتریین دوستام بهم پشت کردن تو بهم گفتی هرزه و در خونتو رو من بستی یادته؟؟؟ الان انتظار داری بگم بیا دوباره باهم دوست شیم(گریه) شما همتون...حق.....تک تک تون باعثه این خاله بده منید باعثه قلبه مریضه منید باعثه افسردگیم تمام دردامین ازتون متنفرم!
یونا رو از بغل ته بلند مردم کذاشتم بغله خودم
ات:ته ما رو میبری یا تاکسی بگیرم
ته بلند شد و رفتیم
ات:جین خدافظ
رفتیم بیرون سواره ماشین شدم تو راه بی صدا اشک میریختم
ته ویو
گریه هاش قلبمو به درد میاورد ترمز دستی رو کشیدم
ات:چته
ته:من چمه ات چته خودت میدونی با گریه هات ناراحت میشم
ات:عه پس اون شب و روزایی که گریه میکردم کجا بودی(گریه)
در ماشینو باز کرد و از ماشین رفت بیرون سریع پیاده شدم رفتم دنبالش
ته:ات
ته:ات واسا
سریع تر راه رفتم و خودمو رسوندم بهش رسوندم دستشو گرفتم کشیدم بغلم که صدای گریه هاش رفت هوا
ات:خستمه خستمه بخدا دیگه نمیکشم نمیتونم(گریه داد)
ته:اروم باش
ات:نمی تونم ....حق.... دلم واسه بغلات تنگ شده بود😭
محکم تر بغلش کردم همونجا تو بغلم همش گریه میکرد اروم با دستام صورتشو قاب کردم اشکاشو پاک کردم و اروم لبامو گذاشتم رو لبش و اروم مک میزدم اولین بار بود همراهی میکرد بعد از چند مین ازش جدا شدم و دوباره محکم بغلم کرد
ته:بریم تو ماشین؟
ات سرشو تکون داد به معنی اره
ات ویو
پرش زمانی خونه ات
ته:می خوام اینجا بخوابم
ات:گو می خوری یونا خوابه
پرو پرو اومد تو خونه رفت بالا تو اتاقم منم یونا رو بردم اتاقش و رفتم اتاقم
ات:پوفف خستمه
ته:بیا خستگیتو از تنت دربیارم
ات:حتما بیا👍
لباسامو در اوردم و لباس خوابمو(لباس خواب خوابب نه اون خاکبرسریهاااا) پوشیدم
۴۴.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.