part 26 Dark love
و کل مدت جیمین پای منو فشا میداد جوری که مطمعن بودم رد دستش روی پاهای سفیدم میمونه
....🦋🦋🦋
+هی بس کن
_اگه نکنم؟
+بچه ها رد دستاتو میبینن
_ببینن از نظر من مشکلی ندارن بیبی گرل
و بعد ماشینم زد کنار از اونجایی که بچه ها جلوتر رفتن پس متوجه نشدن که ما زدیم کنار
یهو صورتمو برگردوندم سمت جیمین که بپرسم چرا زد کنار که یهو لب هاشو روی لب هام کوبیدو
با ولع میبوسید،چشماش بسته بود و منم هیچ کاری نمیکردم با اینکه برام سخت بود که از لباش بگذرم اما جلوی خودمو گرفتم و تمام قدرتمو جمع کردم و هلش دادم عقب اما دریغ از چند سانتی متر فاصله فقط چشماش باز شد و عصبی با چشمای خماری بهم نگاه میکرد
بعد از گاز دردناکی که از لبم گرفت از لبم چند قطره خون از لبم جاری شد
جیمین بعد از این کارش از لیام دلکند و چند سانت رفت عقب اما همچنان نفساش به صورتم برخورد میکرد و بهم گفت
_بیبی گرلم چرا همکاری نمیکنه هوم؟
+جیمین بهتره بریم بچه ها الان نگرانمون میشن
_نپیچون جوابمو بده؟(کمی عصبانی)
+جیمین لطفاً بریم همین الان
_اوه بیبی گرلم چرا فکر میکنی داری قسر در میری؟
که یهو صدای موبایل ا.ت بلند شد و سریع از جیمین فاصله گرفتم با دیدن مخاطب سریع جوابشو دادم
نینا بود ولی همزمان با اینکه گوشی من زنگ خورد نوتیفی برا جیمین اومد که بعد خوندنش نیشخند شیطنت آمیزی زد
(مکالمه ی نینا و ا.ت)
&شما دوتا کجا غیبتون زد؟
+داریم میایم تو راهیم
&دروغ نگو نکنه وسط کار مزاحم شدم(با شیطنت)
+نینااا
&خیلی خب قطع میکنم برید به ادامه ی کارتون برسید اما سریع بیاین بچه ها شک کردن و نگرانن
+خیلی خب
و سریع قطع کرد
سرمو که آوردم بالا دیدم جیمین با نیشخند بهم زل زده
+چیزی شده
که یهو جیمین دوباره نزدیک لبم شدو خون روی لبم با زبونش پاک کرد و رفت عقب و گفت
_اینطوری بهتره
و بعد بدون گفتن حرفی شروع کرد به رانندگی ولی دیگه توی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشدو جیمین با یه نیشخند فقط به جاده خیره شده بود و این منو نگران میکرد. چون قطعا یه نقشه ای تو سرشه
.....
بچه ها ویسگون دوباره پاکش کرد امیدوارم پاک نکنه دیگ 🤦
شرطا
لایک۴۰
کامنت۵۰
....🦋🦋🦋
+هی بس کن
_اگه نکنم؟
+بچه ها رد دستاتو میبینن
_ببینن از نظر من مشکلی ندارن بیبی گرل
و بعد ماشینم زد کنار از اونجایی که بچه ها جلوتر رفتن پس متوجه نشدن که ما زدیم کنار
یهو صورتمو برگردوندم سمت جیمین که بپرسم چرا زد کنار که یهو لب هاشو روی لب هام کوبیدو
با ولع میبوسید،چشماش بسته بود و منم هیچ کاری نمیکردم با اینکه برام سخت بود که از لباش بگذرم اما جلوی خودمو گرفتم و تمام قدرتمو جمع کردم و هلش دادم عقب اما دریغ از چند سانتی متر فاصله فقط چشماش باز شد و عصبی با چشمای خماری بهم نگاه میکرد
بعد از گاز دردناکی که از لبم گرفت از لبم چند قطره خون از لبم جاری شد
جیمین بعد از این کارش از لیام دلکند و چند سانت رفت عقب اما همچنان نفساش به صورتم برخورد میکرد و بهم گفت
_بیبی گرلم چرا همکاری نمیکنه هوم؟
+جیمین بهتره بریم بچه ها الان نگرانمون میشن
_نپیچون جوابمو بده؟(کمی عصبانی)
+جیمین لطفاً بریم همین الان
_اوه بیبی گرلم چرا فکر میکنی داری قسر در میری؟
که یهو صدای موبایل ا.ت بلند شد و سریع از جیمین فاصله گرفتم با دیدن مخاطب سریع جوابشو دادم
نینا بود ولی همزمان با اینکه گوشی من زنگ خورد نوتیفی برا جیمین اومد که بعد خوندنش نیشخند شیطنت آمیزی زد
(مکالمه ی نینا و ا.ت)
&شما دوتا کجا غیبتون زد؟
+داریم میایم تو راهیم
&دروغ نگو نکنه وسط کار مزاحم شدم(با شیطنت)
+نینااا
&خیلی خب قطع میکنم برید به ادامه ی کارتون برسید اما سریع بیاین بچه ها شک کردن و نگرانن
+خیلی خب
و سریع قطع کرد
سرمو که آوردم بالا دیدم جیمین با نیشخند بهم زل زده
+چیزی شده
که یهو جیمین دوباره نزدیک لبم شدو خون روی لبم با زبونش پاک کرد و رفت عقب و گفت
_اینطوری بهتره
و بعد بدون گفتن حرفی شروع کرد به رانندگی ولی دیگه توی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشدو جیمین با یه نیشخند فقط به جاده خیره شده بود و این منو نگران میکرد. چون قطعا یه نقشه ای تو سرشه
.....
بچه ها ویسگون دوباره پاکش کرد امیدوارم پاک نکنه دیگ 🤦
شرطا
لایک۴۰
کامنت۵۰
۲۷.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.