chapter4
#chapter4
عصابم داغونه... یا میرین گم میشین
شیشه رو سمتشون گرفتم*
یا میکشمتون
(فرار کردن)
تاکه: زر زرو ها ( ͠° ͟ ͜ʖ ͡ ͠°)
برو خونتون بچه
نائوتو: مم ممنون
تاکه: هعی... وقتی ادمایی مثل این عوضیا باید جرات زدنشون رو داشته باشه اماده ی مشت زن باش و فراریشون بدع
خودمم ندارم چرا دارم به این میگم
نائوتو: باشه
تاکه: اسمت چیه
نائوتو: من تاچیبانا نائوتو ام
تاکه:تاچیبانا
نائوتو: من یه خاهر دارم
تاکه: تو برادر تاچیبانا هستی؟
نائوتو: ا اره
اره خب اونم ۱۲ سال دیگه میمیره(ノ_-;)…
(هردو میشینیم رو تاب)
تاکه: خواهرتو دوست داری؟
نائوتو: ازش متنفرم
تاکه: نائوتو از خواهرت مواظبت کن... من عاشقشم... انقدر که هیچی مثل اون برام وجود نداره... امروز رو یادمه... نمیفهمی چی میگم نه؟
خب من سال ۲۰۱۷ از سکوی مترو افتادم پایین و انگار بدون اینکه بفهمم سریع یه دبیرستانی شدم... این ۱۲ سال پیشه مثلا به این چی میگن؟
نائوتو: سفر در زمان؟
تاکه: دقیقا... ولی مطمعنم که این فقط یه فلش بکه ولی حداقل... تونستم برای اخرین بار تاچیبانا رو ببینم ...
نائوتو تو و خواهرت ۴ جولای ۱۲ سال بعد نیمیرین... این تاریخ رو بیاد داشته باش...تا.... خودت و خواهرت رو نجات بدی
دستمو جلوش گرفتم*
حتی اگر این یه شانس برای نجات اینده باشه من میپذیرمش..
دست میدیم*
چی؟!
عصابم داغونه... یا میرین گم میشین
شیشه رو سمتشون گرفتم*
یا میکشمتون
(فرار کردن)
تاکه: زر زرو ها ( ͠° ͟ ͜ʖ ͡ ͠°)
برو خونتون بچه
نائوتو: مم ممنون
تاکه: هعی... وقتی ادمایی مثل این عوضیا باید جرات زدنشون رو داشته باشه اماده ی مشت زن باش و فراریشون بدع
خودمم ندارم چرا دارم به این میگم
نائوتو: باشه
تاکه: اسمت چیه
نائوتو: من تاچیبانا نائوتو ام
تاکه:تاچیبانا
نائوتو: من یه خاهر دارم
تاکه: تو برادر تاچیبانا هستی؟
نائوتو: ا اره
اره خب اونم ۱۲ سال دیگه میمیره(ノ_-;)…
(هردو میشینیم رو تاب)
تاکه: خواهرتو دوست داری؟
نائوتو: ازش متنفرم
تاکه: نائوتو از خواهرت مواظبت کن... من عاشقشم... انقدر که هیچی مثل اون برام وجود نداره... امروز رو یادمه... نمیفهمی چی میگم نه؟
خب من سال ۲۰۱۷ از سکوی مترو افتادم پایین و انگار بدون اینکه بفهمم سریع یه دبیرستانی شدم... این ۱۲ سال پیشه مثلا به این چی میگن؟
نائوتو: سفر در زمان؟
تاکه: دقیقا... ولی مطمعنم که این فقط یه فلش بکه ولی حداقل... تونستم برای اخرین بار تاچیبانا رو ببینم ...
نائوتو تو و خواهرت ۴ جولای ۱۲ سال بعد نیمیرین... این تاریخ رو بیاد داشته باش...تا.... خودت و خواهرت رو نجات بدی
دستمو جلوش گرفتم*
حتی اگر این یه شانس برای نجات اینده باشه من میپذیرمش..
دست میدیم*
چی؟!
۲.۲k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.