"زندگی من"
"زندگی من"
پارت 14
ویو ات
رفتم غذا هارو گرفتم
ات: جیمین بیا غذا رو اوردن..
جیمین: اومدم چاگیا..
وقتی اینجوری صدام میزد قبلم تند تند میزد..باورم نمیشد که جیمین واقعا به من علاقه داره..بعد از تموم شدن غذا میزو جمع کردم که جیمین گفت:
جیمین: ات از یونا بپرس که کی با الکس میره خونه جوری بپرس که نفهمه چه قصدی داریم؟ بعدش میخوام باهاش تموم کنم..فردا هم ویرم پیش اعضا همه چیو میگم..
ات: باشه میپرسم..ولی من فردا باهاتون نمیام،میدونی که..
جیمین: اره احتیاج نیست که بیای..
ات: باشه..
رفتیم بالا که جیمین با من اومد تو اتاقم..
ات: جیمیناا نمیری بخوابی؟
جیمین: چرا دیگه میخوام بخوابم..
ات: اینجا؟.
جیمین: اره دیگه
ات: خب چرا نمیری تو اتاق خودت؟
جیمین: چون میخپام پیشه عشقم بخوابم.ایرادی داره؟
ات: نه.نه.
نمیدونم چرا ولی قبول کردم الان هم میخواستم برم حموم اخه چحوری برم..
لباسامو برداشتم که برم حموم که از حموم اومدم همون جا بپوشم..
جیمین: ات میری حموم؟
ات: اره
جیمین: باشه تو تا بیای صبر میکنم..که باهم بخوابیم
ات: باش
رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم روتینمو پوستیمو انجام دادم لباسامو پوشیدم رفتم بیرون دیدم جیمین خوابه..خیلی کیوت بود..
جیمین: ات اومدی؟
ات: جیمین مگه خواب نیستی؟
جیمین: نه تا بغلت نکنم خوابم نمیبره.
ات: جیمینااا وایستا من ی زنگ به یونا بزنم..
جیمین: اوکی
*مکالمه ی بین ات و یونا*
بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد
یونا: الو سلام ا/ت چیزی شده؟.
ات: نه فقط خواستم بگم الکس فردا میاد خونت؟!.
یونا: اره برا چی؟
ات: کی میاد؟
یونا: برا چی میخوای؟
ات: میشه جوابمو بدی مهمه..
یونا:از صبح میاد تا شب..
پارت 14
ویو ات
رفتم غذا هارو گرفتم
ات: جیمین بیا غذا رو اوردن..
جیمین: اومدم چاگیا..
وقتی اینجوری صدام میزد قبلم تند تند میزد..باورم نمیشد که جیمین واقعا به من علاقه داره..بعد از تموم شدن غذا میزو جمع کردم که جیمین گفت:
جیمین: ات از یونا بپرس که کی با الکس میره خونه جوری بپرس که نفهمه چه قصدی داریم؟ بعدش میخوام باهاش تموم کنم..فردا هم ویرم پیش اعضا همه چیو میگم..
ات: باشه میپرسم..ولی من فردا باهاتون نمیام،میدونی که..
جیمین: اره احتیاج نیست که بیای..
ات: باشه..
رفتیم بالا که جیمین با من اومد تو اتاقم..
ات: جیمیناا نمیری بخوابی؟
جیمین: چرا دیگه میخوام بخوابم..
ات: اینجا؟.
جیمین: اره دیگه
ات: خب چرا نمیری تو اتاق خودت؟
جیمین: چون میخپام پیشه عشقم بخوابم.ایرادی داره؟
ات: نه.نه.
نمیدونم چرا ولی قبول کردم الان هم میخواستم برم حموم اخه چحوری برم..
لباسامو برداشتم که برم حموم که از حموم اومدم همون جا بپوشم..
جیمین: ات میری حموم؟
ات: اره
جیمین: باشه تو تا بیای صبر میکنم..که باهم بخوابیم
ات: باش
رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم روتینمو پوستیمو انجام دادم لباسامو پوشیدم رفتم بیرون دیدم جیمین خوابه..خیلی کیوت بود..
جیمین: ات اومدی؟
ات: جیمین مگه خواب نیستی؟
جیمین: نه تا بغلت نکنم خوابم نمیبره.
ات: جیمینااا وایستا من ی زنگ به یونا بزنم..
جیمین: اوکی
*مکالمه ی بین ات و یونا*
بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد
یونا: الو سلام ا/ت چیزی شده؟.
ات: نه فقط خواستم بگم الکس فردا میاد خونت؟!.
یونا: اره برا چی؟
ات: کی میاد؟
یونا: برا چی میخوای؟
ات: میشه جوابمو بدی مهمه..
یونا:از صبح میاد تا شب..
۱۳.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.