*پارت آخر*
×ا.ت ولش کن اون بیماره.
لونا باخنده گفت که بیشتر حرصیت کرد.
+بیمار هست که هست...من اونور دارم از نگرانی میمیرم این اینجا راحت نشسته میخنده! میدونی چقدر نگرانت شدم؟
همینجوری که حرف میزدی ضربه های آرومی هم به بازوش میزدی گه دستات رو گرفت و بغلت کرد.
-دلم برات تنگ شده بود.
از بازوش نیشگون گرفتی.
+خر نمیشم!
-آخ..واقعا میگم.
لبخند زدی و توام بغلش کردی.
×من برم دیگه.
لونا گفت و رفت بیرون.
هیچکدومتون حرف نمیزدین و فقط سکوت بود.
انگار که تپش قلباتون باهم حرف میزدن.
از سکوت بینتون لذت میبردی که نامجون شکستش:
-میگم...
+بگو...
-میخوای شغلم رو ول کنم و مثل پیرمردا مزره داری کنم؟...استرس هم نداره. البته اگه استرس گاز گرفته شدن توسط مرغ و خروس
رو نادیده بگیریم.
+فقط خفه شو!
خندید و بیشتر به خودش فشردت.
.
.
.
زپرشک😂
به همین راحتی تموم شد
بل بل خودم میدونم پارت آخر خیلی کم بود و باید چهار پارتش میکردم ولی ویسگون محدودیت کپشن داره🌚✨
لونا باخنده گفت که بیشتر حرصیت کرد.
+بیمار هست که هست...من اونور دارم از نگرانی میمیرم این اینجا راحت نشسته میخنده! میدونی چقدر نگرانت شدم؟
همینجوری که حرف میزدی ضربه های آرومی هم به بازوش میزدی گه دستات رو گرفت و بغلت کرد.
-دلم برات تنگ شده بود.
از بازوش نیشگون گرفتی.
+خر نمیشم!
-آخ..واقعا میگم.
لبخند زدی و توام بغلش کردی.
×من برم دیگه.
لونا گفت و رفت بیرون.
هیچکدومتون حرف نمیزدین و فقط سکوت بود.
انگار که تپش قلباتون باهم حرف میزدن.
از سکوت بینتون لذت میبردی که نامجون شکستش:
-میگم...
+بگو...
-میخوای شغلم رو ول کنم و مثل پیرمردا مزره داری کنم؟...استرس هم نداره. البته اگه استرس گاز گرفته شدن توسط مرغ و خروس
رو نادیده بگیریم.
+فقط خفه شو!
خندید و بیشتر به خودش فشردت.
.
.
.
زپرشک😂
به همین راحتی تموم شد
بل بل خودم میدونم پارت آخر خیلی کم بود و باید چهار پارتش میکردم ولی ویسگون محدودیت کپشن داره🌚✨
۵۳.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.