لیدی خشن من!
لیدی خشن من!
PÄRT:①
♪ مگه من نگفتم کسی تو اتاقم نرههه؟(داد_عصبانی)
م.ا: چته خونه رو گذاشتی رو سرت
♪مگه من نگفتم کسی تو اتاقم نرهه؟ ها؟(عصبانی
م.ا: عه من گفتم.... دس به اون اتاقت نزدی
♪ چرا گفتی برن؟
م.ا: باشه اینجوری نگام نکن عههه ببخشید
♪پس چرا گفتی برن تمیز کنن
م.ا: خدا.... امشب مهمون داریم عموت اینا دارن میان
♪هوفف
م.ا: پسرشونم بزرگترین مافیای کره س
اها...
(پرش زمانی شب)
این لباسه خوبه ولی رونام یه خورده بیرونه و اذیتم میکنه یه جوراب ساق بلند تا زانو میپوشم الا مامان میگه مگه میخوای بری تشی جنازه همه جا لباس مشکی
م. ا: جیان.... مگه میخوای بری تشی جنازه همجا لباس مشکی
😐🔫♪
م.ا: بیا پایین اومدن
♪اومدم
گوشیمو برداشتم و یه نگاهی به ساعت کردم ساعت⁸:⁵⁹بود
♪سلام.. خوش اومدین
پ. ک: سلام دخترم
م. ک: سلام عزیزکم
♪سلام
♬سلام
(نشستن
پ. ک: خب چخبر داداش از شرکت
پ.ج: هیچ
م.ج: هانا چخبر گفتی کراتین کردی
♪همه مشغول صحبت شدن و منم شروع کردم دایرکت جواب دادن که چه زمانی میتونم کار کنم برا هر فرد
نگا های سنگین یه نفر روم قفل بود سرم و بالا کردم دیدم همون پسره بهم زل زده (جوری که فقط دوتاشون بشنون
♪ انقد نگام نکن
_ها؟ باشه
*خانم شام حاضره
غذا رو اوردن و خوردیم بازم مثل دفعه قبل همه شروع به حرف زدن کردن و منم گفتم
♪ام من میرم اتاقم
م.ج: جیان
♪ بله
م.ج: کوکم باخودت ببر
♪ باش...(اشاره کرد باهاش بره)
رفتیم اتاقم
ویو مامان کوک
م. ک:سویا جیان چرا اینجوری شده
م. ج: والا نمیدونم
از وقتی دوستش مرده دیگه اون جیانی که شاد و شنگول بود نیست
یه چن وقت شبا گریه میکرد بعدش به الکل اعتیاد اورد بعدش به سیگار، الکلو ترک کرد ولی نمیدونم هنوزم سیگار میکشه یانه
م. ک: واقعا...دختر بیچاره، بنظرت برای کوک ازت خاستگاریش کنم
م. ج: شما تا یه چن وقت اینجا به بهونه ای بمونید شاید خودشون همو خاستن
م. ک: هوم خوبه
ویو جیان
رفتیم تو اتاق و کوک رو تخت نشست و منم رفتم پنجره رو باز کردم نسیمی ملایمی میومد لبه پنجرم نشستم که اونقدری ارتفاع داشت که میوفتادم میمردم جعبه سیگارمو از تو جیبم در اوردم و فندک نقره ای رنگمو که میونا برای تولدم گرفته بود رو بیرون اوردم و با یه جرقه روشن شد گرفتم زیر سیگارو سیگارو روشن کردم و یه پک بش زدم،کوک منو نگا کردو لب زد
_زنعمو خبر داره؟
♪فک میکنه ترک کردم (یه پک به سیگارش میزنه)
_...
♪شنیدم مافیایی؟
_درسته
تا الان هزاران ادمو کشتم(پوزخند)
♪صدای پوزخندش تا پیشم اومد
یه لحظه بدنم سردش شد ولی به روی خودم نیاوردم
بچه ها ببخشید نبودم ولی حمایتا کم شده ولی من بازم ادامه میدم
شرط:
لایک③①
کامنت④
فالو⓪⑧
PÄRT:①
♪ مگه من نگفتم کسی تو اتاقم نرههه؟(داد_عصبانی)
م.ا: چته خونه رو گذاشتی رو سرت
♪مگه من نگفتم کسی تو اتاقم نرهه؟ ها؟(عصبانی
م.ا: عه من گفتم.... دس به اون اتاقت نزدی
♪ چرا گفتی برن؟
م.ا: باشه اینجوری نگام نکن عههه ببخشید
♪پس چرا گفتی برن تمیز کنن
م.ا: خدا.... امشب مهمون داریم عموت اینا دارن میان
♪هوفف
م.ا: پسرشونم بزرگترین مافیای کره س
اها...
(پرش زمانی شب)
این لباسه خوبه ولی رونام یه خورده بیرونه و اذیتم میکنه یه جوراب ساق بلند تا زانو میپوشم الا مامان میگه مگه میخوای بری تشی جنازه همه جا لباس مشکی
م. ا: جیان.... مگه میخوای بری تشی جنازه همجا لباس مشکی
😐🔫♪
م.ا: بیا پایین اومدن
♪اومدم
گوشیمو برداشتم و یه نگاهی به ساعت کردم ساعت⁸:⁵⁹بود
♪سلام.. خوش اومدین
پ. ک: سلام دخترم
م. ک: سلام عزیزکم
♪سلام
♬سلام
(نشستن
پ. ک: خب چخبر داداش از شرکت
پ.ج: هیچ
م.ج: هانا چخبر گفتی کراتین کردی
♪همه مشغول صحبت شدن و منم شروع کردم دایرکت جواب دادن که چه زمانی میتونم کار کنم برا هر فرد
نگا های سنگین یه نفر روم قفل بود سرم و بالا کردم دیدم همون پسره بهم زل زده (جوری که فقط دوتاشون بشنون
♪ انقد نگام نکن
_ها؟ باشه
*خانم شام حاضره
غذا رو اوردن و خوردیم بازم مثل دفعه قبل همه شروع به حرف زدن کردن و منم گفتم
♪ام من میرم اتاقم
م.ج: جیان
♪ بله
م.ج: کوکم باخودت ببر
♪ باش...(اشاره کرد باهاش بره)
رفتیم اتاقم
ویو مامان کوک
م. ک:سویا جیان چرا اینجوری شده
م. ج: والا نمیدونم
از وقتی دوستش مرده دیگه اون جیانی که شاد و شنگول بود نیست
یه چن وقت شبا گریه میکرد بعدش به الکل اعتیاد اورد بعدش به سیگار، الکلو ترک کرد ولی نمیدونم هنوزم سیگار میکشه یانه
م. ک: واقعا...دختر بیچاره، بنظرت برای کوک ازت خاستگاریش کنم
م. ج: شما تا یه چن وقت اینجا به بهونه ای بمونید شاید خودشون همو خاستن
م. ک: هوم خوبه
ویو جیان
رفتیم تو اتاق و کوک رو تخت نشست و منم رفتم پنجره رو باز کردم نسیمی ملایمی میومد لبه پنجرم نشستم که اونقدری ارتفاع داشت که میوفتادم میمردم جعبه سیگارمو از تو جیبم در اوردم و فندک نقره ای رنگمو که میونا برای تولدم گرفته بود رو بیرون اوردم و با یه جرقه روشن شد گرفتم زیر سیگارو سیگارو روشن کردم و یه پک بش زدم،کوک منو نگا کردو لب زد
_زنعمو خبر داره؟
♪فک میکنه ترک کردم (یه پک به سیگارش میزنه)
_...
♪شنیدم مافیایی؟
_درسته
تا الان هزاران ادمو کشتم(پوزخند)
♪صدای پوزخندش تا پیشم اومد
یه لحظه بدنم سردش شد ولی به روی خودم نیاوردم
بچه ها ببخشید نبودم ولی حمایتا کم شده ولی من بازم ادامه میدم
شرط:
لایک③①
کامنت④
فالو⓪⑧
۱۳.۱k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.