تک پارتی درخواستی
ویو ات
سلام من ات هستم من دوسالی هست که عاشق همکلاسیم کوک شدم ما اصلا باهم دوست نیستیم اون تا الان کلی دوس دختر داشته مطمعن هستم که اون اصلا از من خوشش نمیاد من چهار سالی هست که افسردگی دارم و به خاطرش قرص میخورم ولی هیچکس خبر نداره کوک قلدر مدرسه هست و چند باری هم من رو اذیت کرده اون همیشه من رو مسخره میکنه بهم اشغال پرت میکنه دیگه واقعا خسته شده بودم
ویو ات
امروز هم مثل همیشه اومده بودم مدرسه کوک با دوستاش اونور حیاط بودن تا منو دید نیشخند زد خدا به دادم برسه باز امروز میخواد کاری کنه که من گریه کنم البته من جلوی اون گریه نمیکنم میرم یجا یواشکی گریه میکنم به بابام هیچی نمیگم مامانم وقتی بچه بودم مرده و بابام هم شغلش اتش نشانی هست و زیاد وقت نمیکنه باهام صحبت کنه ولی من کاملا درکش میکنم
زنگ تفریح
داشتم راه میرفتم که یهو افتادم زمین دیدم ی طناب رو زمین هست همه بچه ها داشتن بهم میخندیدن و کوک هم داشت بهم نیشخند میزد پسره الاغ ولی بازم من دوسش دارم ول کن بابا ات رفتم بدو بدو بیرون چ شروع کردم به گریه کردن داشتم زیر پله ها گریه میکردم چون اونجا هیشکی منو نمیبینه یهو دیدم ی نفر اومد زیره پله ها کوک بود
کوک: هی بیا بیرون چرا انقد گریه میکنی بچه جون
ات: برو از اینجا
کوک: ام چرا
ات: گفتم برو خواهش میکنم حالم بده
کوک: میدونی اینجا مدرسه منه پس میتونم اینجا باشم و به تو بگم بیا بیرون
ات:دارم ازت خواهش میکنم برو
یهو کوک از موهام گرفت و برد حیاط چون همه کلاس بودن هیشکی حیاط نبود کوک زنگ زد به چندتا از دوستاش اونا هم اومدن تا حد مرگ منو کتک زدن دیگه نمیتونستم راه برم کوک بهم خندید و رفت من واقعا خسته بودم میخواستم برای همیشه بخوابم ولی بابا چی
چند روز بعد
ویو کوک
چند روز گذشته ولی ات نیومده نگرانی بودم یعنی الان خوبه من اون رو زیادی روی کردم حتما خیلی دردش گرفته من اون دوی دارم فقط بخاطر اینکه اون روز با اون پسره دیدمش اعصبانی شدم خیلی نگرانی بودم هی به جای خالیست نگاه میکردم و غصه میخوردم من خیلی عوضیم حتی ادرس خونش رو هم ندارم این چند وقت هم دوسته صمیمیش نیومده
تو کلاس بودیم که یهو یکی در زد دوسته ات بود یونا
معلم : یونا معلومه این چند وقت کجا بودی ات کجاست
یونا : شروع به گریه کردن
همه بچه ها با تعجب به یونا نگاه میکردن
معلم : جواب منو بده این سه هفته کدوم گوری با ات بودی
یونا : خفه شو اومدم پروندم رو بگیرم من دارم میرم و دیگه تو این مدرسه کثیف نمیمونم راستی با ات عزیزم هم درست صحبت میخوای بدونی چی شده این یه هفته نیومدم بخاطر اینکه بهترین دوستم مرده
کوک: چی ( با بغض)
یونا : درست شنیدی کوک اره ات مرده فقط بخاطر قلدریای تو ات دو هفته پیش خودکوشی کرد ( گریه)
کوک: تو چی میگی واسه خودت ات من نمرده
یونا: اون مرده فقط هم بخاطر تو اشغاله قاتل
کوک: نه نه ات من نمرده 😭😭😭😭😭😭😭
پایان
ریدم
خودم هم
میدونم
ولی این درخواستی بود راستی کسی که این درخواستی رو داده قهر کرده ببخشید عشقم دیر سد اشتی کنیم دیگه 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😁😁😁😁😁😁😁😁
سلام من ات هستم من دوسالی هست که عاشق همکلاسیم کوک شدم ما اصلا باهم دوست نیستیم اون تا الان کلی دوس دختر داشته مطمعن هستم که اون اصلا از من خوشش نمیاد من چهار سالی هست که افسردگی دارم و به خاطرش قرص میخورم ولی هیچکس خبر نداره کوک قلدر مدرسه هست و چند باری هم من رو اذیت کرده اون همیشه من رو مسخره میکنه بهم اشغال پرت میکنه دیگه واقعا خسته شده بودم
ویو ات
امروز هم مثل همیشه اومده بودم مدرسه کوک با دوستاش اونور حیاط بودن تا منو دید نیشخند زد خدا به دادم برسه باز امروز میخواد کاری کنه که من گریه کنم البته من جلوی اون گریه نمیکنم میرم یجا یواشکی گریه میکنم به بابام هیچی نمیگم مامانم وقتی بچه بودم مرده و بابام هم شغلش اتش نشانی هست و زیاد وقت نمیکنه باهام صحبت کنه ولی من کاملا درکش میکنم
زنگ تفریح
داشتم راه میرفتم که یهو افتادم زمین دیدم ی طناب رو زمین هست همه بچه ها داشتن بهم میخندیدن و کوک هم داشت بهم نیشخند میزد پسره الاغ ولی بازم من دوسش دارم ول کن بابا ات رفتم بدو بدو بیرون چ شروع کردم به گریه کردن داشتم زیر پله ها گریه میکردم چون اونجا هیشکی منو نمیبینه یهو دیدم ی نفر اومد زیره پله ها کوک بود
کوک: هی بیا بیرون چرا انقد گریه میکنی بچه جون
ات: برو از اینجا
کوک: ام چرا
ات: گفتم برو خواهش میکنم حالم بده
کوک: میدونی اینجا مدرسه منه پس میتونم اینجا باشم و به تو بگم بیا بیرون
ات:دارم ازت خواهش میکنم برو
یهو کوک از موهام گرفت و برد حیاط چون همه کلاس بودن هیشکی حیاط نبود کوک زنگ زد به چندتا از دوستاش اونا هم اومدن تا حد مرگ منو کتک زدن دیگه نمیتونستم راه برم کوک بهم خندید و رفت من واقعا خسته بودم میخواستم برای همیشه بخوابم ولی بابا چی
چند روز بعد
ویو کوک
چند روز گذشته ولی ات نیومده نگرانی بودم یعنی الان خوبه من اون رو زیادی روی کردم حتما خیلی دردش گرفته من اون دوی دارم فقط بخاطر اینکه اون روز با اون پسره دیدمش اعصبانی شدم خیلی نگرانی بودم هی به جای خالیست نگاه میکردم و غصه میخوردم من خیلی عوضیم حتی ادرس خونش رو هم ندارم این چند وقت هم دوسته صمیمیش نیومده
تو کلاس بودیم که یهو یکی در زد دوسته ات بود یونا
معلم : یونا معلومه این چند وقت کجا بودی ات کجاست
یونا : شروع به گریه کردن
همه بچه ها با تعجب به یونا نگاه میکردن
معلم : جواب منو بده این سه هفته کدوم گوری با ات بودی
یونا : خفه شو اومدم پروندم رو بگیرم من دارم میرم و دیگه تو این مدرسه کثیف نمیمونم راستی با ات عزیزم هم درست صحبت میخوای بدونی چی شده این یه هفته نیومدم بخاطر اینکه بهترین دوستم مرده
کوک: چی ( با بغض)
یونا : درست شنیدی کوک اره ات مرده فقط بخاطر قلدریای تو ات دو هفته پیش خودکوشی کرد ( گریه)
کوک: تو چی میگی واسه خودت ات من نمرده
یونا: اون مرده فقط هم بخاطر تو اشغاله قاتل
کوک: نه نه ات من نمرده 😭😭😭😭😭😭😭
پایان
ریدم
خودم هم
میدونم
ولی این درخواستی بود راستی کسی که این درخواستی رو داده قهر کرده ببخشید عشقم دیر سد اشتی کنیم دیگه 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😁😁😁😁😁😁😁😁
۲۰.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.