شوگا. کاره شما حروم زاده ها چی بودهههه(عربده)
شوگا. کاره شما حروم زاده ها چی بودهههه(عربده)
بادیگارد.......
شوگا. زود باشششش
گوشیمو پرت کردم رو میز و کله وسایل رو میز رو ریختم رو زمین
شوگا. بگیرمت زندت نمیزارم!
ا.ت ویو
تو اتاق کای نشسته بودم که صدای تیر اندازی اومد
کای. چیشد؟
ا.ت. فهمیدم کاره بابام بود دیدی؟ دیدی گفتم پیدام میکنن
یهو بادیگاردا اومدن تو اتاق و به کای شلیک کردن و منم جلوی دهنم دستمال بود هیچی نفهمیدم
....
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم که هر جارو نگاه میکردم دستگاه شکنجه بود خیلی ترسیده بودم تنم به صندلی چسبیده بود یهو در باز شد که دیدم بابا
ا.ت. بابا هق هق میدونم غلط کردم (گریه)
یهو فکم رو گرفت محکم تو دستاش و فشار داد
شوگا. غلط کردی ها؟چطور جرعت کردی با اون مرتیکه بری؟(عربده)
زبونم قفل شده بود
ا.ت...ا...اون....م...مجبورم....ک..کرد...که..د..د..دوست..د..دخترش...ش..شم
شوگا. تو گوه خوردی قبول کردی ، کاری میکنم مرغ های اسمون به حالت زار بزنن(داد)
یهو شلاغ رو در اورد و محکم به تنم میزد با هر ضربش میشمردم
ا.ت. صدو....چ..چهلو..پنج
کله لباسم خونی شده بود دیگه داشتم بیهوش میشدم
یهو تموم کرد از شونه هام گرفت منو و برد طبقه بالا منو برد تو اتاق و زخمام رو پانسمان کرد
ا.ت. چرا میزنی که اینکارو بعدش کنی
شوگا. دلت میخواد بیشتر بخوری؟
ا.ت. نه
شوگا. پس حرف نزن
و...
بادیگارد.......
شوگا. زود باشششش
گوشیمو پرت کردم رو میز و کله وسایل رو میز رو ریختم رو زمین
شوگا. بگیرمت زندت نمیزارم!
ا.ت ویو
تو اتاق کای نشسته بودم که صدای تیر اندازی اومد
کای. چیشد؟
ا.ت. فهمیدم کاره بابام بود دیدی؟ دیدی گفتم پیدام میکنن
یهو بادیگاردا اومدن تو اتاق و به کای شلیک کردن و منم جلوی دهنم دستمال بود هیچی نفهمیدم
....
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم که هر جارو نگاه میکردم دستگاه شکنجه بود خیلی ترسیده بودم تنم به صندلی چسبیده بود یهو در باز شد که دیدم بابا
ا.ت. بابا هق هق میدونم غلط کردم (گریه)
یهو فکم رو گرفت محکم تو دستاش و فشار داد
شوگا. غلط کردی ها؟چطور جرعت کردی با اون مرتیکه بری؟(عربده)
زبونم قفل شده بود
ا.ت...ا...اون....م...مجبورم....ک..کرد...که..د..د..دوست..د..دخترش...ش..شم
شوگا. تو گوه خوردی قبول کردی ، کاری میکنم مرغ های اسمون به حالت زار بزنن(داد)
یهو شلاغ رو در اورد و محکم به تنم میزد با هر ضربش میشمردم
ا.ت. صدو....چ..چهلو..پنج
کله لباسم خونی شده بود دیگه داشتم بیهوش میشدم
یهو تموم کرد از شونه هام گرفت منو و برد طبقه بالا منو برد تو اتاق و زخمام رو پانسمان کرد
ا.ت. چرا میزنی که اینکارو بعدش کنی
شوگا. دلت میخواد بیشتر بخوری؟
ا.ت. نه
شوگا. پس حرف نزن
و...
۴.۴k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.