عشق اجباری پارت 9
عشق اجباری پار 9
رفتیم خونه
من نمی تونستم باور پس به کار خدم ادامه دادم«ا.ت خودشو زده به کری»
ته: ا. ت باور کن راس می گم
ا. ت: برچی باید باور کنم وقتی بهم خیانت کردی
ته: من من نمی خواستم اون گفت
ا. ت: مگه هرکی هرچی گفت تو باید بگی آره
فردا تو دادگاه می بینمتون آقایکیم لعنتی طلاقم نمی تونیم بگیریم
ته: می خوام امشب جبران کنم
پرش زمانی به شب
اسماته می خوای بخون نمی خوای نخون
از زبان راوی:
ته ا. ت رو برد تو اتاق لباساشونو درآوردن ته لبای ا. تو می خورد بعد دیکشو واردش کرد بعد یهو از سینه ی ا. ت گاز محکمی گرفت ا. ت جیغ بنفشی زد و.......«دیگه گشادیم میاد بنویسم خودتون فکر کنید چون می دونم ذهن های قشنگی دارید»
رفتیم خونه
من نمی تونستم باور پس به کار خدم ادامه دادم«ا.ت خودشو زده به کری»
ته: ا. ت باور کن راس می گم
ا. ت: برچی باید باور کنم وقتی بهم خیانت کردی
ته: من من نمی خواستم اون گفت
ا. ت: مگه هرکی هرچی گفت تو باید بگی آره
فردا تو دادگاه می بینمتون آقایکیم لعنتی طلاقم نمی تونیم بگیریم
ته: می خوام امشب جبران کنم
پرش زمانی به شب
اسماته می خوای بخون نمی خوای نخون
از زبان راوی:
ته ا. ت رو برد تو اتاق لباساشونو درآوردن ته لبای ا. تو می خورد بعد دیکشو واردش کرد بعد یهو از سینه ی ا. ت گاز محکمی گرفت ا. ت جیغ بنفشی زد و.......«دیگه گشادیم میاد بنویسم خودتون فکر کنید چون می دونم ذهن های قشنگی دارید»
۱۵.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.