هانی بال پارت بیستم
چشامو روهم فشار دادم و با تمام قوا فریادی سر دادم
- خفه شید!! فقط خفهه شید!!
از روی تخت بلند شدم و با قدم های آهسته به سمت تهیونگ حرکت میکردم ، روبهروش وایستادم دستامو کمی آروم مشت کردم و بعد ول کردم
سرمو اوردم بالا و یه سیلی محکم به تهیونگ زدم
- تو. معلوم نیست چی دیدی تو گذشتت که فکر میکنی هر دختری زیر خوابه
با عصبانیت رومو برگردوندم سمت جونگوک که با خنده ریز میخند ی..یعنی چی؟ چرا قبول کرد که با من بخوابه
~ خواهر خشمگین من
- واقعا فاقد شعوری که قبول کردی با من بخوای بخوابی
~ چون نمیخوام. بر مرد دیگه ای بشی دوباره!! این روانی کافیه. کافیه دیگه نمیزارم دست کسی به دخترم بخوره .
- آهان ولی من نه با کسی میخوابم نه با تو
~ داری پسم میزنی
- آره. اره میزنم احمق تو از کابوسم خبر داری تو از ترسم خبر داری و این خواسته رو میخوای حتی منم بخوام و بخاطرت با ترسم روبه رو بشم قلبم این اجازه رو نمیده چون ما خواهر و برادریم!
اروم با صدای لرزون با صدایی که داشت با بغض خفه میشد زیر لب گفتم جوری که فقط خودم بشنوم
- چون قلبم شکوندی
با تعجب به دستی که روی پیشونیم بود نگاه کردم و نگاهمو به کوک دادم
~ بخاطر چهار سال پیش؟
اومدم تا دهن باز کنم و برای حرف زدن تهیونگ شروع کرد به دست زدن
چرا؟ این براش یه بازی بود؟ یه فیلم؟؟
ابروهام سمت هم کشیده شدن و اخم غلیظی به تهیونگ کردم
+ عالیه این یه فیلم کوتاه ولی محشره.
تهیونگ ویو
خوشم نمیومد جونگکوک به خواستش برسه. و حتی ا.ت به دست مردای دیگه بی افته اگه همینطوری ادامه پیدا کنه عاشقانه و حال بهم زن میشه نمیدونم چرا عصبی ام
مچ دست ا.ت رو گرفتم و میفرشدم که جونگکوک صورت جذابمو مهمون مشت احمقانش کرد
بدون هیچ واکنشی بهش خیره شدم ولی لعنتی دردم گرفت.
تریسا و دو بادیگارد رو صدا زدم تا کوک رو از این اتاق خارج کنن.
نیشخندی به تقلای کوک میزدم که ا.ت دستشو از حصار دستم خارج کرد
اخمی کردم و دستامو دور کمرش حلقه کردم
من حالا حالا ها با این دختر کله شق کار دارم
..
..
امتحان خوبی بود
شرط ۳۰ تا لایک ، ۱۵۰ تا شدنمون
و ۱۲ تا کامنت
- خفه شید!! فقط خفهه شید!!
از روی تخت بلند شدم و با قدم های آهسته به سمت تهیونگ حرکت میکردم ، روبهروش وایستادم دستامو کمی آروم مشت کردم و بعد ول کردم
سرمو اوردم بالا و یه سیلی محکم به تهیونگ زدم
- تو. معلوم نیست چی دیدی تو گذشتت که فکر میکنی هر دختری زیر خوابه
با عصبانیت رومو برگردوندم سمت جونگوک که با خنده ریز میخند ی..یعنی چی؟ چرا قبول کرد که با من بخوابه
~ خواهر خشمگین من
- واقعا فاقد شعوری که قبول کردی با من بخوای بخوابی
~ چون نمیخوام. بر مرد دیگه ای بشی دوباره!! این روانی کافیه. کافیه دیگه نمیزارم دست کسی به دخترم بخوره .
- آهان ولی من نه با کسی میخوابم نه با تو
~ داری پسم میزنی
- آره. اره میزنم احمق تو از کابوسم خبر داری تو از ترسم خبر داری و این خواسته رو میخوای حتی منم بخوام و بخاطرت با ترسم روبه رو بشم قلبم این اجازه رو نمیده چون ما خواهر و برادریم!
اروم با صدای لرزون با صدایی که داشت با بغض خفه میشد زیر لب گفتم جوری که فقط خودم بشنوم
- چون قلبم شکوندی
با تعجب به دستی که روی پیشونیم بود نگاه کردم و نگاهمو به کوک دادم
~ بخاطر چهار سال پیش؟
اومدم تا دهن باز کنم و برای حرف زدن تهیونگ شروع کرد به دست زدن
چرا؟ این براش یه بازی بود؟ یه فیلم؟؟
ابروهام سمت هم کشیده شدن و اخم غلیظی به تهیونگ کردم
+ عالیه این یه فیلم کوتاه ولی محشره.
تهیونگ ویو
خوشم نمیومد جونگکوک به خواستش برسه. و حتی ا.ت به دست مردای دیگه بی افته اگه همینطوری ادامه پیدا کنه عاشقانه و حال بهم زن میشه نمیدونم چرا عصبی ام
مچ دست ا.ت رو گرفتم و میفرشدم که جونگکوک صورت جذابمو مهمون مشت احمقانش کرد
بدون هیچ واکنشی بهش خیره شدم ولی لعنتی دردم گرفت.
تریسا و دو بادیگارد رو صدا زدم تا کوک رو از این اتاق خارج کنن.
نیشخندی به تقلای کوک میزدم که ا.ت دستشو از حصار دستم خارج کرد
اخمی کردم و دستامو دور کمرش حلقه کردم
من حالا حالا ها با این دختر کله شق کار دارم
..
..
امتحان خوبی بود
شرط ۳۰ تا لایک ، ۱۵۰ تا شدنمون
و ۱۲ تا کامنت
۱۰.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.