ستاره صورتی (P²)
ستاره صورتی (P²)
ویو (Jeon Jungkook) : «17:00 in the afternoon»
روی تختم دراز کشیده بودم که نامجون اومد گفت برای ساعت 9:00 ی پارتی توی هتله ، رفتم دوش گرفتم یکمم گیم زدم که ساعت شد 18:00 ، بعد از گیم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین ، از هتل خارج شدم و سوییچو از نگهبان گرفتم تا با ماشین برم ی دوری بزنم.
•••••
بورام : مینسو
مینسو : چیه ؟
بورام : جونگ کوک الان رفت بیرون ؟
مینسو : اره ، چطور ؟
بورام : کسیم همراش بود ؟
مینسو : نه ، حسابی عاشقش شدیا
بورام : چیکار کنم دیگه عشقه (خنده)
مینسو : راستی بورام ، رئیس گفتن که ی پارتی قراره تو قسمت بار هتل برگذار کنن ، منو توام میتونیم بریم
بورام : حسابداری چی ؟
مینسو : نگران نباش رئیس جای گزین کرده
بورام : واییی پس بریممم
مینسو : بریم
بورام : پیش به سوی پارتیییی (خنده)
مینسو : (خنده)
•••••
ویو (Boram) : «20:30 in the afternoon»
توی قسمت اتاق خدمتکارا ی هتل رفتم حموم و لباسمو عوض کردم ، یکم باز بود ولی اهمیت ندادم ، ی تینت به لبم زدم و اومدم بیرون که دیدم مینسو منتظرمه.
•••••
مینسو : عجله کن
بورام : باشه
مینسو : خوشگل شدیا
بورام : باز نیست لباسه ؟
مینسو : خوبه بابا اهمیت نده
بورام : باشه
•••••
ویو (Jeon Jungkook) : «20:57 in the afternoon»
توی بار نشسته بودم که دیدم بورام با ی دختر دیگه وارد بار شدن ، وقتی لباس بورام رو دیدم حسابی عصبی شده بودم ، اهمیتی ندادم و رفتم برای اعضا نوشیدنی بیارم.
•••••
ویو (Boram) : «22:18 in the afternoon»
بعد از دو ساعت رقصیدن مینسو برام ی نوشیدنی اورد که پاش لیز خورد و کامل نوشیدنی ریخت روم ، رفتم توی سرویس داشتم لباسمو تمیز میکردم که ی نفر وارد شد.
•••••
؟؟ : کمک میخوای خانم خوشگله ؟ (مست)
بورام : گمشو
؟؟ : او بیبی مون عصبی شده ، افتخار میدین ؟
بورام : خفه شوو ، کمککک (داد)
؟؟ : کسی صداتو نمیشنوه الکی داد نزن بیبی
•••••
ویو (Jeon Jungkook) :
تمام این مدت به بورام خیره بودم ، شوگا داشت میرفت منم ازش خداحافظی کردم ، وقتی سرمو برگردوندم دیدم بورام نیستش ، همه جارو گشتم ولی نبودش ، تصمیم گرفتم برم طبقه بالا که دیدم یکی جیغ زد وقتی وارد شدم خون جلو چشمامو گرفت و چندتا مشت به طرف زدم ، نگاهمو به بورام داده بودم که ترسیده بود
•••••
جونگ کوک : حالت خوبه ؟ دست که بهت نزد ؟
بورام : ام.. م..من..
جونگ کوک : خب مثل اینکه بهت دست نزده بیا بریم (دست بورامو میگیره)
بورام : (قرمز شده 😂)
جونگ کوک : از این به بعد تنهایی نرو جایی باشه ؟
بورام : ب..باشه
جونگ کوک : افرین ، الانم دیگه دیر وقته برو خونه
بورام : اما من...
جونگ کوک : برو دیگه
بورام : باشه ، شبتون بخیر (خم میشه)
جونگ کوک : میخوای برسونمت ؟
بورام : نه نه نیازی نیست
جونگ کوک : تعارف نکن ، دنبالم بیا
بورام : باشه...
•••••
۲-مینسو
۳-بورام
۴-جئون
لایک ؟
ویو (Jeon Jungkook) : «17:00 in the afternoon»
روی تختم دراز کشیده بودم که نامجون اومد گفت برای ساعت 9:00 ی پارتی توی هتله ، رفتم دوش گرفتم یکمم گیم زدم که ساعت شد 18:00 ، بعد از گیم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین ، از هتل خارج شدم و سوییچو از نگهبان گرفتم تا با ماشین برم ی دوری بزنم.
•••••
بورام : مینسو
مینسو : چیه ؟
بورام : جونگ کوک الان رفت بیرون ؟
مینسو : اره ، چطور ؟
بورام : کسیم همراش بود ؟
مینسو : نه ، حسابی عاشقش شدیا
بورام : چیکار کنم دیگه عشقه (خنده)
مینسو : راستی بورام ، رئیس گفتن که ی پارتی قراره تو قسمت بار هتل برگذار کنن ، منو توام میتونیم بریم
بورام : حسابداری چی ؟
مینسو : نگران نباش رئیس جای گزین کرده
بورام : واییی پس بریممم
مینسو : بریم
بورام : پیش به سوی پارتیییی (خنده)
مینسو : (خنده)
•••••
ویو (Boram) : «20:30 in the afternoon»
توی قسمت اتاق خدمتکارا ی هتل رفتم حموم و لباسمو عوض کردم ، یکم باز بود ولی اهمیت ندادم ، ی تینت به لبم زدم و اومدم بیرون که دیدم مینسو منتظرمه.
•••••
مینسو : عجله کن
بورام : باشه
مینسو : خوشگل شدیا
بورام : باز نیست لباسه ؟
مینسو : خوبه بابا اهمیت نده
بورام : باشه
•••••
ویو (Jeon Jungkook) : «20:57 in the afternoon»
توی بار نشسته بودم که دیدم بورام با ی دختر دیگه وارد بار شدن ، وقتی لباس بورام رو دیدم حسابی عصبی شده بودم ، اهمیتی ندادم و رفتم برای اعضا نوشیدنی بیارم.
•••••
ویو (Boram) : «22:18 in the afternoon»
بعد از دو ساعت رقصیدن مینسو برام ی نوشیدنی اورد که پاش لیز خورد و کامل نوشیدنی ریخت روم ، رفتم توی سرویس داشتم لباسمو تمیز میکردم که ی نفر وارد شد.
•••••
؟؟ : کمک میخوای خانم خوشگله ؟ (مست)
بورام : گمشو
؟؟ : او بیبی مون عصبی شده ، افتخار میدین ؟
بورام : خفه شوو ، کمککک (داد)
؟؟ : کسی صداتو نمیشنوه الکی داد نزن بیبی
•••••
ویو (Jeon Jungkook) :
تمام این مدت به بورام خیره بودم ، شوگا داشت میرفت منم ازش خداحافظی کردم ، وقتی سرمو برگردوندم دیدم بورام نیستش ، همه جارو گشتم ولی نبودش ، تصمیم گرفتم برم طبقه بالا که دیدم یکی جیغ زد وقتی وارد شدم خون جلو چشمامو گرفت و چندتا مشت به طرف زدم ، نگاهمو به بورام داده بودم که ترسیده بود
•••••
جونگ کوک : حالت خوبه ؟ دست که بهت نزد ؟
بورام : ام.. م..من..
جونگ کوک : خب مثل اینکه بهت دست نزده بیا بریم (دست بورامو میگیره)
بورام : (قرمز شده 😂)
جونگ کوک : از این به بعد تنهایی نرو جایی باشه ؟
بورام : ب..باشه
جونگ کوک : افرین ، الانم دیگه دیر وقته برو خونه
بورام : اما من...
جونگ کوک : برو دیگه
بورام : باشه ، شبتون بخیر (خم میشه)
جونگ کوک : میخوای برسونمت ؟
بورام : نه نه نیازی نیست
جونگ کوک : تعارف نکن ، دنبالم بیا
بورام : باشه...
•••••
۲-مینسو
۳-بورام
۴-جئون
لایک ؟
۷.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.