پارت ۲۷
ویو جونکوک
با هم رفتیم داخل شرکت
جونکوک . ا.ت تو بورو تو اتاق کارم تا من بیام
ا.ت . خب کجاست
جونکوک . اوناهاش اونجاست بورو من زود میام
رفتم پیش منشیم گفتم
جونکوک . ببین هر کسی خواست بیاد داخل اجازه نده هرکسی هم زنگ زد جواب نده
منشی . ببخشیدا ولی چرا؟
جونکوک . اممم دوست دارم با یه نفر که خیلی شیطونه کاملا تنها باشم
منشی . چشم
جونکوک . پس من دیگه میرم
ویو ا.ت
رفتم تو اتاقش حتی نگاه به اتاقه هم نکردم فقط زود رفتم از لا در ببینم جونکوک میخواد چیکار کنه که دیدم جونکوک رفت پیش منشیش داشتن حرف میزدن من چیزی نمیشنیدم فقط آخرای حرفاشون شنیدم جونکوک گفت میخوام با یکی تنها باشم ی.یه لحظه بدنم لرزید نکنه....نه حتما اون یه نفر منم شاید میخواد ببرتم پارکی،کافه ای،رستورانی جایی.....یهو جونکوک برگشت فکر کنم دیگه میخواست بیاد تو منم زود درو بستم الکی فیلم بازی کردم که یعنی من دارم اتاق کارشو نگاه میکنم یهو جونکوک اومد تو
ویو جونکوک
دیگه حرفم با منشی تمام شد رفتم سراغ ا.ت وقتی رفتم تو اتاقم دیدم ا.ت داره اتاقو نگاه میکنه رفتم نشستم رو صندلی که ا.ت بهم نگاه کرد بعد چند ثانیه با کلی اشوه اومد سمتم موهاشو داد پشت بعد با اشوه نشست رو پاهام
ویو ا.ت
جونکوک یکم داشت باهام سرد رفتار میکرد شاید بخواطر لباسمه بزار پاشو به دست بیارم
با هم رفتیم داخل شرکت
جونکوک . ا.ت تو بورو تو اتاق کارم تا من بیام
ا.ت . خب کجاست
جونکوک . اوناهاش اونجاست بورو من زود میام
رفتم پیش منشیم گفتم
جونکوک . ببین هر کسی خواست بیاد داخل اجازه نده هرکسی هم زنگ زد جواب نده
منشی . ببخشیدا ولی چرا؟
جونکوک . اممم دوست دارم با یه نفر که خیلی شیطونه کاملا تنها باشم
منشی . چشم
جونکوک . پس من دیگه میرم
ویو ا.ت
رفتم تو اتاقش حتی نگاه به اتاقه هم نکردم فقط زود رفتم از لا در ببینم جونکوک میخواد چیکار کنه که دیدم جونکوک رفت پیش منشیش داشتن حرف میزدن من چیزی نمیشنیدم فقط آخرای حرفاشون شنیدم جونکوک گفت میخوام با یکی تنها باشم ی.یه لحظه بدنم لرزید نکنه....نه حتما اون یه نفر منم شاید میخواد ببرتم پارکی،کافه ای،رستورانی جایی.....یهو جونکوک برگشت فکر کنم دیگه میخواست بیاد تو منم زود درو بستم الکی فیلم بازی کردم که یعنی من دارم اتاق کارشو نگاه میکنم یهو جونکوک اومد تو
ویو جونکوک
دیگه حرفم با منشی تمام شد رفتم سراغ ا.ت وقتی رفتم تو اتاقم دیدم ا.ت داره اتاقو نگاه میکنه رفتم نشستم رو صندلی که ا.ت بهم نگاه کرد بعد چند ثانیه با کلی اشوه اومد سمتم موهاشو داد پشت بعد با اشوه نشست رو پاهام
ویو ا.ت
جونکوک یکم داشت باهام سرد رفتار میکرد شاید بخواطر لباسمه بزار پاشو به دست بیارم
۴.۷k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.