صبح مثل همیشه از خواب با الارم گوشیم بیدار شدم رفتم حموم
صبح مثل همیشه از خواب با الارم گوشیم بیدار شدم رفتم حموم کارای لازم رو انجام دادم اومدم یونیفرمم رو پوشیدم رفتم پایین صبحونه نخوردم رفتم مدرسه به موقع رسیدم رفتم سر جام نشستم
لیا(دوست صمیمی ات)
لیا: ات
ات: هوم.. بله
لیا: سلام میگم امشب میای خونه مین هو (یکم تند)
ات: سلام منم خوبم (خنده)
لیا: عع ات
ات: باید یاد بگیری درست حرف بزنی
لیا: باشه حالا میایی یا نه
ات: میام کیا هستن
لیا: تو، من، کوک، لایلا (بچه لوس کلاس که مخواد مخ کوک رو بزنه به ات حسودی میکنه) تهیونگ،(رفیق خیلی خیلی دوست صمیمیات) سوریون(یکی مثل لایلا) سوهو، سی جون(فاب ات هستن) همینا هستن فک کنم
ات: هوم اکی
استاد وارد شد همه رفتن سر جاهاشون
ویو ات
داشتم درس میخوندم ی دفعه چشمم به جونگکوک خورد باز داشت با دخترا لاس میزد خسته شدم از بس که با دخترا لاس میزد تصمیم گرفتم بعد از مدرسه باهاش درمورد این موضوع صحبت کنم باهاش
(بعد از مدرسه)
کوک: سلام بیبی
ات: سلام
کوک: خوبی بیا باهم بریم
ات: خوبم میخوام درمورد ی موضویی صحبت کنم
کوک: میشنوم
ات: خب ببین من خوشم نمیاد با دخترای مردم لاس میزنی و تو هر دفع این کارو انجام میدی(عصبی)
کوک: من کی کردم؟
ات: الان ننه من بود داشت با دخترای مردم لاس میزد؟(عصبی یکم صداشو بالا برد)
کوک: باشه صداتو چرا بالا میبری(پوزخند)
ات: قول میدی؟(اروم
کوک: اره قول میدم(خنده
ات: خوبه
کوک: خب الان میشه بریم پرنسسم
ات: بریم(عشوه
کوک:تو میای خونه مین هو
ات: اره
کوک: پس ۸ میام دنبالت
ات: اکی
کوک: پس میام خدافز
ات: بای
لیا(دوست صمیمی ات)
لیا: ات
ات: هوم.. بله
لیا: سلام میگم امشب میای خونه مین هو (یکم تند)
ات: سلام منم خوبم (خنده)
لیا: عع ات
ات: باید یاد بگیری درست حرف بزنی
لیا: باشه حالا میایی یا نه
ات: میام کیا هستن
لیا: تو، من، کوک، لایلا (بچه لوس کلاس که مخواد مخ کوک رو بزنه به ات حسودی میکنه) تهیونگ،(رفیق خیلی خیلی دوست صمیمیات) سوریون(یکی مثل لایلا) سوهو، سی جون(فاب ات هستن) همینا هستن فک کنم
ات: هوم اکی
استاد وارد شد همه رفتن سر جاهاشون
ویو ات
داشتم درس میخوندم ی دفعه چشمم به جونگکوک خورد باز داشت با دخترا لاس میزد خسته شدم از بس که با دخترا لاس میزد تصمیم گرفتم بعد از مدرسه باهاش درمورد این موضوع صحبت کنم باهاش
(بعد از مدرسه)
کوک: سلام بیبی
ات: سلام
کوک: خوبی بیا باهم بریم
ات: خوبم میخوام درمورد ی موضویی صحبت کنم
کوک: میشنوم
ات: خب ببین من خوشم نمیاد با دخترای مردم لاس میزنی و تو هر دفع این کارو انجام میدی(عصبی)
کوک: من کی کردم؟
ات: الان ننه من بود داشت با دخترای مردم لاس میزد؟(عصبی یکم صداشو بالا برد)
کوک: باشه صداتو چرا بالا میبری(پوزخند)
ات: قول میدی؟(اروم
کوک: اره قول میدم(خنده
ات: خوبه
کوک: خب الان میشه بریم پرنسسم
ات: بریم(عشوه
کوک:تو میای خونه مین هو
ات: اره
کوک: پس ۸ میام دنبالت
ات: اکی
کوک: پس میام خدافز
ات: بای
۱۱.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.