پارت ³
لیسا:عررر باشش_+وایسا وایسا من ی چ زری زدم خدم میرم ت نیا_عوک بریم لیسا:نح+ودف زر نزن تا نیومدم بکشمت عاقای کوکککککککیییییی (با تیکه)این زیاد زر میزنه ت اهمیت نده _بیاین اینو ببرید (علامت بادیگاردا*)*:چشم و عومدن منو بردن لیسا عم عون وسط داش جیغو داد را مینداخ خاک ت سرش کنن اگه بزنشش چی
******************************
بردنم و داخل ی انباریه تاریک انداختن واو چ دارک عرررر منن میمرم اینجا کککک
**********************************
یه هفته بعد:
از دید ا.ت:الان ی هفتس اینجام خیلی بی جون شدم و درد دارم داخل همین فکرا بودم ک در باز شد کوک بود_ا.تتتت حالت خوبع؟ (با نگرانی)+ هنوز دو هفته تموم نشدع برو یهو بغلم کرد هی با دستم ب سینش ش میزدم ک ولم کنه ولی ول نمی کرد
از دید کوکی:بغلش کردم ضربه های خیلی بی جونی ب سینم میزد ک ولش کنم ولی ول نکردم ضربه ها قط شد_ا.تتت خوبییی از بغلش در اومدم بعله بعله خانم غش کرده براید استایل بغلش کردم و بردمش ت اتاقم و زنگ زدم ب دکتر خانوادگیمون تا بیاد بعد معاینش (علامت دکتر@)@حالش خوبع فقط ی سوال تا حالا نگاه ب مچ دستش کردی_ن چطور @جای کلی خراشه ک اینطوری معلومه انگار چند بار قبلا عمیق رگشو زدع_واقعن؟@بعله و اینم بگم ک این دارو هایی ک میگمو حتما باید بخوره داروی های زد افسردگی و انتی بیوتیکت _باشع دکتر دارو هارو داد و رف دارو هارو ی گوشه گذاشتم و نشستم رو صندلی ک خوابم برد (۳۰مین بعد از دید ا.ت)بیدار شدم دیدم داخل ی اتاق خیلی شیکم عه چاقو اگ بمیرم حتما خلاص میشم (فرزندم ب این راحتی نمیمیری تاش نکن داوشم) پس ورش داشتم ک میخواستم محکم بزنم ک پرت شد اونور(عوففففففففف چچچچچچ جالبببببب ککک پرتتت شدد اونن وررر عارهههه؟)_ت میخواستی چ قلطی بکنی (با داد و عصبانیت خعلی زیاد)+میخواستم خلاص بشم (زر نزن بیسکویت کوفت کن)ک جناب نذاشت (بی اهمیت)_ت گوه خوردیییی(با داد خیلی زیاد و هنوزم عصبانیت)با دادش پسرا اومدن ت جین:کوک چی شدع جیمین :چرا داد میزنی شوگا: ارع _این خانومممم میخواست خدشو بکشه جین:چ...چی و لیسا رو داریم ک از در با عصبانیت وارد میشع لیسا: به بههههه چچچ قلطییی خاستییی بکینییییییی ؟ها؟باشه.ن باشه دیگه باشه.
کصخللللل پدصگگگگ تااا منووو داریییی کککک غممم ندارییییی چچچ مرگتهههههههههههههههه ععععععع
ادمین گلتون:عوه چ خدشیفته لیسا:زر نزن داوش ادمین:عوهوووووونگران نباش ت رو نمیزنم لیسا:درده هلاهه ادمین:اصن کی بت اجازه داد بیای از در اتاق تو؟ مگ خدمتکار نبودی؟ لیسا: اولن گوه نقول سیب بخور دومن نمد سومن میشه ب یادم نیاری کصکش ادمین:عوکی باش اعصبانی نشو ع لیسا:گورتو گم کن ادمین:چشم خدافظ لیسا:بری دیگه برنگردی
خمارییی
فردا پارت بعدو اپ میکنم داوشیا اجیا
******************************
بردنم و داخل ی انباریه تاریک انداختن واو چ دارک عرررر منن میمرم اینجا کککک
**********************************
یه هفته بعد:
از دید ا.ت:الان ی هفتس اینجام خیلی بی جون شدم و درد دارم داخل همین فکرا بودم ک در باز شد کوک بود_ا.تتتت حالت خوبع؟ (با نگرانی)+ هنوز دو هفته تموم نشدع برو یهو بغلم کرد هی با دستم ب سینش ش میزدم ک ولم کنه ولی ول نمی کرد
از دید کوکی:بغلش کردم ضربه های خیلی بی جونی ب سینم میزد ک ولش کنم ولی ول نکردم ضربه ها قط شد_ا.تتت خوبییی از بغلش در اومدم بعله بعله خانم غش کرده براید استایل بغلش کردم و بردمش ت اتاقم و زنگ زدم ب دکتر خانوادگیمون تا بیاد بعد معاینش (علامت دکتر@)@حالش خوبع فقط ی سوال تا حالا نگاه ب مچ دستش کردی_ن چطور @جای کلی خراشه ک اینطوری معلومه انگار چند بار قبلا عمیق رگشو زدع_واقعن؟@بعله و اینم بگم ک این دارو هایی ک میگمو حتما باید بخوره داروی های زد افسردگی و انتی بیوتیکت _باشع دکتر دارو هارو داد و رف دارو هارو ی گوشه گذاشتم و نشستم رو صندلی ک خوابم برد (۳۰مین بعد از دید ا.ت)بیدار شدم دیدم داخل ی اتاق خیلی شیکم عه چاقو اگ بمیرم حتما خلاص میشم (فرزندم ب این راحتی نمیمیری تاش نکن داوشم) پس ورش داشتم ک میخواستم محکم بزنم ک پرت شد اونور(عوففففففففف چچچچچچ جالبببببب ککک پرتتت شدد اونن وررر عارهههه؟)_ت میخواستی چ قلطی بکنی (با داد و عصبانیت خعلی زیاد)+میخواستم خلاص بشم (زر نزن بیسکویت کوفت کن)ک جناب نذاشت (بی اهمیت)_ت گوه خوردیییی(با داد خیلی زیاد و هنوزم عصبانیت)با دادش پسرا اومدن ت جین:کوک چی شدع جیمین :چرا داد میزنی شوگا: ارع _این خانومممم میخواست خدشو بکشه جین:چ...چی و لیسا رو داریم ک از در با عصبانیت وارد میشع لیسا: به بههههه چچچ قلطییی خاستییی بکینییییییی ؟ها؟باشه.ن باشه دیگه باشه.
کصخللللل پدصگگگگ تااا منووو داریییی کککک غممم ندارییییی چچچ مرگتهههههههههههههههه ععععععع
ادمین گلتون:عوه چ خدشیفته لیسا:زر نزن داوش ادمین:عوهوووووونگران نباش ت رو نمیزنم لیسا:درده هلاهه ادمین:اصن کی بت اجازه داد بیای از در اتاق تو؟ مگ خدمتکار نبودی؟ لیسا: اولن گوه نقول سیب بخور دومن نمد سومن میشه ب یادم نیاری کصکش ادمین:عوکی باش اعصبانی نشو ع لیسا:گورتو گم کن ادمین:چشم خدافظ لیسا:بری دیگه برنگردی
خمارییی
فردا پارت بعدو اپ میکنم داوشیا اجیا
۸.۰k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.