پارت ۳۸
بعد فیلم هم پاشدیم و رفتیم تو یکی از اتاقا که اونجا هم اتاق کوک بود و کلی کامپیوتر و اینجور چیزا توش بود اونجا اتاقی بود که توش کارای هک و اینا رو انجام میداد بعد رفتیم سمت یکی از میزا و کنار هم نشستیم روبه کامپیوتر روبهم کرد و با یه نیشخند گفت»خب آماده ای بیب برای اینکه مث همیشه ببازی
اخم کردم و پشت بهش کردم و گفتم»اصن اگه بخوای اینجوری کنی بازی نمیکنم
که دستاش دور کمرم حلقه شد و منو چسپوند به خودش و گفت»خیلی خب حالا قهر نکن شوخی کردم عشقم
بعد بوسه ای به گردنم زد برگشتم سمتش و شروع کردیم به بازی......
بلند شدم و مث خر ذوق کرده بودم و بالا پایین میپریدم و گفتم»اخخخخ جوننننن ههه دیدی کوک اینقدر ادعات میشد بلاخره ازت بردم هووووووو
پسرک از کیوتی دختر روبه روش داشت دلش ضعف میرفت گفت»الان خوشحالی کیوتم (لبخند)
ات گفت»معلومه که خوشحالم بلاخره یه نفر تونست این مافیای مغرور رو شکست بده (خنده و با لحن شوخی)
دختر روبه روش اینقدر کیوت شده بود که جونکوک حاضر بود چند بار دیگه باهاش بازی کنه و بزاره ات برنده بشه برای اینکه بیبیش خوشحال تر بشه و بیشتر ذوق کنه گفت»خب خانم جئون نظرت چیه یه چند دست دیگه بازی کنیم قطعا اینبار هم برنده میشی هوم؟!
ات با لبخند شیطونی برگشت سمتش گفت»چه پیشنهاد وسوسه انگیزی مصتر جئون
بعد کمی مکث گفت»خیلی خب باشه بیا دوباره بازی کنیم دفعه قبل که بردم قطعا این بارم میبرم
و دوباره نشست کنار کوک و شروع کردن به بازی و کوک گذاشت اینبار هم ات برنده بشه ات از شدت خوشحالی گفت»وایییییی عررررررر بازم من برنده شدم هوووووو
بلند شدم و مث دیونه ها بالا پایین میپریدم که حواسم نبود و پاهام محکم خورد به لبه یه میز و افتادم رو زمین کوک بلافاصله بلند شد و نشست کنارم و گفت»بیب خوبی
گفتم»اییییی پامممم (بغض)
کوک بغلم کردم سرمو بوسید و گفت»اشکالی نداره دورت بگردم گریه نکنیا بیا بریم دیگه بسه
بلند شدم ولی پام بد جور درد گرفته بود و لنگ میزدم خودم به وضع خودم خندم گرفت»اهه چرا من اینقدر اسکل شدم این چند روز اون از اون لباس که ریمل ریخت روش اون از خط چشمم که تو مهمونی حواسم نبود و دست زدم بهش اینم از پاهام (خنده)
کوک هم به خنده های من خندید و گفت»خنگ خودمی بیب
بعد زیر پاهامو گرفت و بغلم کرد و گفت»بهتره تو با این پا را نری بهش فشار نیار تا خوب بشه
گفتم»باشه عشقم مرسی که بغلم کردی
گفت»خواهش عزیزم تو واسه من الان فقط یه بادکنکی همین خیلی سبکی
گفتم»راس میگی ولی من ۵۴کیلو ام
گفت»خب زیاد نیس که بیب
بعد منو برد تو اتاق و رو تخت درازم داد و بوسه ای به پیشونیم زد و پامو یکم ماساژ داد بهتر شد دردش
اخم کردم و پشت بهش کردم و گفتم»اصن اگه بخوای اینجوری کنی بازی نمیکنم
که دستاش دور کمرم حلقه شد و منو چسپوند به خودش و گفت»خیلی خب حالا قهر نکن شوخی کردم عشقم
بعد بوسه ای به گردنم زد برگشتم سمتش و شروع کردیم به بازی......
بلند شدم و مث خر ذوق کرده بودم و بالا پایین میپریدم و گفتم»اخخخخ جوننننن ههه دیدی کوک اینقدر ادعات میشد بلاخره ازت بردم هووووووو
پسرک از کیوتی دختر روبه روش داشت دلش ضعف میرفت گفت»الان خوشحالی کیوتم (لبخند)
ات گفت»معلومه که خوشحالم بلاخره یه نفر تونست این مافیای مغرور رو شکست بده (خنده و با لحن شوخی)
دختر روبه روش اینقدر کیوت شده بود که جونکوک حاضر بود چند بار دیگه باهاش بازی کنه و بزاره ات برنده بشه برای اینکه بیبیش خوشحال تر بشه و بیشتر ذوق کنه گفت»خب خانم جئون نظرت چیه یه چند دست دیگه بازی کنیم قطعا اینبار هم برنده میشی هوم؟!
ات با لبخند شیطونی برگشت سمتش گفت»چه پیشنهاد وسوسه انگیزی مصتر جئون
بعد کمی مکث گفت»خیلی خب باشه بیا دوباره بازی کنیم دفعه قبل که بردم قطعا این بارم میبرم
و دوباره نشست کنار کوک و شروع کردن به بازی و کوک گذاشت اینبار هم ات برنده بشه ات از شدت خوشحالی گفت»وایییییی عررررررر بازم من برنده شدم هوووووو
بلند شدم و مث دیونه ها بالا پایین میپریدم که حواسم نبود و پاهام محکم خورد به لبه یه میز و افتادم رو زمین کوک بلافاصله بلند شد و نشست کنارم و گفت»بیب خوبی
گفتم»اییییی پامممم (بغض)
کوک بغلم کردم سرمو بوسید و گفت»اشکالی نداره دورت بگردم گریه نکنیا بیا بریم دیگه بسه
بلند شدم ولی پام بد جور درد گرفته بود و لنگ میزدم خودم به وضع خودم خندم گرفت»اهه چرا من اینقدر اسکل شدم این چند روز اون از اون لباس که ریمل ریخت روش اون از خط چشمم که تو مهمونی حواسم نبود و دست زدم بهش اینم از پاهام (خنده)
کوک هم به خنده های من خندید و گفت»خنگ خودمی بیب
بعد زیر پاهامو گرفت و بغلم کرد و گفت»بهتره تو با این پا را نری بهش فشار نیار تا خوب بشه
گفتم»باشه عشقم مرسی که بغلم کردی
گفت»خواهش عزیزم تو واسه من الان فقط یه بادکنکی همین خیلی سبکی
گفتم»راس میگی ولی من ۵۴کیلو ام
گفت»خب زیاد نیس که بیب
بعد منو برد تو اتاق و رو تخت درازم داد و بوسه ای به پیشونیم زد و پامو یکم ماساژ داد بهتر شد دردش
۴۶.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.