یکی گزارشش کرده بود دوباره گزاشتمش
Part 2
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#Forced_marriage
علامت پدر ا/ت : ×
علامت نویسنده : *
+ : که زنگ در خونه رو زدن
× : من باز میکنم
+ : نه بابا تو بشین من باز میکنم
× : باشه دخترم
* ویو نویسنده
ا/ت رفت در و باز کرد ، و انتظار کسی که پشت در بود رو نداشت.......
+ : ت...تویی
_ : آره عشقم از دیدنم خوشحال نشدی؟
+ : ن...نه بیا داخل داریم شام میخوریم
_ : باشه عشقم
* که رفتن داخل خونه و نشستن سر میز شام
_ : سلام به عمو و زن عموی عزیزم
= و × : سلام جیمین خوبی
_ : من خوبم ، شما چطورین
= و × : ما هم خوبین
ویو ا/ت بعد از شام
بعد از شام رفتم داخل اتاقم که دیدم جیمین هم پشت سرم اومد داخل
+ : چیزی شده؟
_ : نه فقط میخوام پیش عشقم باشم ، اشکال داره؟
+ : ن...نه ، که همینطور داشت بهم نزدیک تر میشد و من هم به عقب می رفتم که یه دفعه افتادم رو تخت
_ : بهش نزدیک شدم و لبامو گذاشتم رو لباش و نرم می بوسیدم دیدم همکاری نمیکنه گاز کوچیکی از لب پایینش گرفتم که آروم شروع کرد به همکاری کردن
+ : 5 دقیقه بود که داشتیم همدیگه رو می بوسیدیم نفس کم آوردم و به سینش زدم تا جدا بشیم که بعد از چند لحظه ازم جدا شد
_ : خیلی خوشمزه ای بیبی من
+ : که چیزی نگفتم ، شروع کرد به در آوردن لباسام که مانعش شدم ، لطفا بس کن
_ : عع چراا میخوام مال خودم بشی دیگه
+ : ن...نه یه وقت مامان و بابام میان
_ : بدون توجه بهش داشتم لباساش رو در می آوردم که از زیر دستم فرار کرد
+ : یه فرصت پیدا کردم و فرار کردم و سریع رفتم پایین پیش مامان و بابام
_ : خیلییی عصبانی شده بودم اما خودمو کنترل کردم و رفتم پایین پیشش نشستم و گفتم : خانم کوچولو این دفعه هم تونستی در بری اما دفعه بعد راه فراری نیست (آروم و در گوش ا/ت میگه)
+ : از ترس آب دهنم رو قورت دادم و پا شدم رفتم توی آشپزخونه
ادامه دارد .......
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#Forced_marriage
علامت پدر ا/ت : ×
علامت نویسنده : *
+ : که زنگ در خونه رو زدن
× : من باز میکنم
+ : نه بابا تو بشین من باز میکنم
× : باشه دخترم
* ویو نویسنده
ا/ت رفت در و باز کرد ، و انتظار کسی که پشت در بود رو نداشت.......
+ : ت...تویی
_ : آره عشقم از دیدنم خوشحال نشدی؟
+ : ن...نه بیا داخل داریم شام میخوریم
_ : باشه عشقم
* که رفتن داخل خونه و نشستن سر میز شام
_ : سلام به عمو و زن عموی عزیزم
= و × : سلام جیمین خوبی
_ : من خوبم ، شما چطورین
= و × : ما هم خوبین
ویو ا/ت بعد از شام
بعد از شام رفتم داخل اتاقم که دیدم جیمین هم پشت سرم اومد داخل
+ : چیزی شده؟
_ : نه فقط میخوام پیش عشقم باشم ، اشکال داره؟
+ : ن...نه ، که همینطور داشت بهم نزدیک تر میشد و من هم به عقب می رفتم که یه دفعه افتادم رو تخت
_ : بهش نزدیک شدم و لبامو گذاشتم رو لباش و نرم می بوسیدم دیدم همکاری نمیکنه گاز کوچیکی از لب پایینش گرفتم که آروم شروع کرد به همکاری کردن
+ : 5 دقیقه بود که داشتیم همدیگه رو می بوسیدیم نفس کم آوردم و به سینش زدم تا جدا بشیم که بعد از چند لحظه ازم جدا شد
_ : خیلی خوشمزه ای بیبی من
+ : که چیزی نگفتم ، شروع کرد به در آوردن لباسام که مانعش شدم ، لطفا بس کن
_ : عع چراا میخوام مال خودم بشی دیگه
+ : ن...نه یه وقت مامان و بابام میان
_ : بدون توجه بهش داشتم لباساش رو در می آوردم که از زیر دستم فرار کرد
+ : یه فرصت پیدا کردم و فرار کردم و سریع رفتم پایین پیش مامان و بابام
_ : خیلییی عصبانی شده بودم اما خودمو کنترل کردم و رفتم پایین پیشش نشستم و گفتم : خانم کوچولو این دفعه هم تونستی در بری اما دفعه بعد راه فراری نیست (آروم و در گوش ا/ت میگه)
+ : از ترس آب دهنم رو قورت دادم و پا شدم رفتم توی آشپزخونه
ادامه دارد .......
۱۹۹
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.