چند پارتی جونگ کوک روز فن ساین پارت ۱۱
( لیا ) نمیدونم چرا اینقدر دروغ میگی! ( جونگ کوک ) باشه جوش نیار! دروغ گفتم بیا اینم تموم شد // ماهیتابه رو ک هنوز توش روغن در حال جوش خوردن بود گذاشت وسط میز....یعنی گوشتا بد جوری بوی خوبی داشتن .... انگار اون بو خیلی گشنه تر کرده بودت ( جونگ کوک ) بیا بگی بشین جوجه! // با حرص بهش نگاه کردی و افتادی دنبالش رفت اون طرف میز تو هم این طرف .... در جهت مخالفت حرکت میکرد یهو از آستین لباسش کشیدی و افتاد روت ( جونگ کوک ) آیی ناقص شدم! ( لیا ) برو اون طرف اصلا تو توی خونه ی من چیکار میکنی؟ ( جونگ کوک ) هیچی دیشب بد جور خسته بودم حال رانندگی نداشتم اومدم پیش تو خوابیدم ( لیا ) چی گفتی؟ ( جونگ کوک ) روی اون تخت یه نفرت بغلت کردم و خوابیدم ولی تو همچین غرق خواب بودی اصلا متوجهم نشدی ( لیا ) برو اون طرف // جفت پا کوبیدی تو شکمش و انداختیش اون طرف ( جونگ کوک ) از این کارت پشیمون میشی! به هر حال بیا صبحونه بخوریم من گشنمه! // بلند شدی....دستشو به سمتت دراز کرد و درخواست کمک کرد دستشو گرفتی و بلندش کردی( جونگ کوک ) داره دیر میشه باید زود تر بریم // سریع نشوندت روی صندلی دو تا بشقاب آورد و غذا رو کشید یعنی خیلی عجله داشت ک مدام میگفت تند بخوری.....بعد صبحونه اصلا از رفتارش سر در نیاوردی خیلی عجله داشت .... انگار بگی ک یه قراری چیزی داره .... از تو هم خواست ک زود آماده شی توی ماشین هم خیلی سریع گاز میداد ( لیا ) چت شد یهو؟ تو ک خیلی ریلکس بودی الان چرا اینجوری شدی؟ ( جونگ کوک ) هیچی فقط نباید دیر برسیم ک بقیه ناراحت میشن ( لیا ) مگه کار مهمی دارن؟ ( جونگ کوک ) کار یه عمر رو باهامون دارن! ( لیا ) نمیدونم چرا هیچی از حرفات متوجه نمیشم! ( جونگ کوک ) رسیدیم میفهمی // رسیدین بدون اینکه سویچ ماشین رو برداره پیاده شد و دوید داخل فن ساین ...تو سویچ رو در آوردی و ماشین رو قفل کردی رفتی داخل فن ساین....ولی عجیب بود دقیقا عین دفعه قبل پر آدم بود و همه هم عجیب بهت نگاه میکردن .... انگار بگی ک همه دست به یکی کرده بودن و یه طرف ایستاده بودن داشتی به آرمی ها نگاه میکردی ک صدای باز شدن در اومد و همه دست و جیغ زدن نگاه کردی BTS از همون پله ها ک دفعه قبل باهاشون روبه رو شدی پایین اومدن و رفتن روی صندلی هاشون نشستن نگاهی به بلیتی ک جونگ کوک دیروز بهت داده بود انداختی ...... عدد ۱ رو دیدی خنده ای کردی و به جونگ کوک نگاه کردی ..... علامت داد ک بری جلو انگار همه برای همین بود ک اون طرف وایستاده بودن و فقط نگاهت میکردن .... لبخندی زدی و جلو رفتی مقابل نامجون نشستی و خنده ای بی صدا کردی ( نامجون ) چیه؟ من خنده دارم؟ ( لیا ) چی؟ نه هیچی همینطوری خندیدم // لبخندی زد و یه آلبوم گذاشت جلوت ( نامجون ) جونگ کوک گفت بهت بدم // بعد روش رو امضاء کرد و بهت دادتش ( لیا ) ممنون
۱۸۸.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۰