پارت ۵۷
پارت ۵۷
از زبان تهیونگ:
جونگکوک یه دفعه داد زد و گفت: پس خونواده های ما تاوان چیو پس دادن؟
وقتی دیدم داد زد ترسیدم کسی بشنوه دویدم سمتشو و دستمو گذاشتم رو دهنش گفتم:هیس جونگکوک آروم باش نباید کسی چیزی بفهمه وگرنه قبل اینکه بتونیم انتقام بگیریم خودمون به سرنوشتشون دچار میشیم؛ جونگکوک دستمو کنار زد و این بار آروم تر صحبت کردو گفت: دارم خفه میشم تهیونگ پدر مادرامون به کنار مگه برادرای من که هنوز ۲۰ سالشون نشده بود چه گناهی کرده بودن که مردن؟ خواهر تو که یه دختر بچه بی گناه بود چرا کشته شد؟چرا بعد از همچین قتل عام فجیعی که نمونش فقط تو جنگای جهانی هست هیچکدوم این آدما مجازات نشدن؟
تهیونگ: بس کن جونگکوک خیال میکنی خیلی حال من خوبه؟ ما همه چیمونو دادیم نمیتونم تو رو هم از دست بدم من حتی عشقمو عزیزترینمو فرستادم تو دهن شیر و خودم اینجا نشستم فقط منتظر فرصتم خواهش میکنم همه چیو خرابش نکن
جونگکوک: باشه راس میگی من آروم میشم اما اصلا از کارم پشیمون نیستم تازه اگه از دستم بربیاد کار بیشتری انجام میدم...
جونگکوک بدجوری خشمگین بود هیچ جوره قانع نمیشد نمیدونم چرا ولی اصلا حس خوبی به این کارش نداشتم برای همینم از اول چیزی به من نگفت چون میدونست جلوشو میگیرم...
از زبان جانگ شین: یه مدتی میشه که ا/ت پیش منه و فهمیدم که حسم غلط نبوده و واقعا عاشقشم هر روزم بیشتر ازش خوشم میومد اون فوق العاده بود؛ توی اتاق کارم نشسته بودم که یکی از نگهبانا با سرعت اومد پیشم و گفت قربان توی کارخونمون تیراندازی شده سریع باید بریم منم فورا پاشدم رفتم...
از زبان ا/ت: دیدم جانگ شین داره با سرعت میره بیرون ازش پرسیدم چی شده؟ که گفت میرم کارخونه یه مشکلی پیش اومده...
با اون عجله که داشت میرفت بیرون دیدم که در اتاقشو قفل نکرد و یادش رفت منم از فرصت استفاده کردمو رفتم تو اتاقش در رو بستم باید یه چیزی ازش پیدا میکردم به عنوان مدرک ازش استفاده کنیم توی کشوی میزشو گشتم، یه سری پرونده و برگه اونجا بود همه رو زیر و رو کردم گاو صندوقش رو سعی کردم باز کنم ولی نتونستم رسیدم به لپ تاپش که روی میز بود بازش کردم دیدم پسورد نداره توی لپ تاپشم چیز خاصی نبود بجز یه فایل که تا میخواستم بازش کنم صدای خدمتکارا رو شنیدم که در اتاقو باز کردن و منم سریع رفتم زیر میز؛ شنیدم که یکی از خدمتکارا گفت: در این اتاق چرا بازه؟
اون یکی گفت: خب تو قفلش کن
-کلیدش که دست من نیست دست خود جناب جانگ شینه
-خب حواست باشه کسی نیاد اینجا دردسر بشه
باید فایلو چک میکردم ببینم ارزش ریسک داره یا نه...
شرط:60
از زبان تهیونگ:
جونگکوک یه دفعه داد زد و گفت: پس خونواده های ما تاوان چیو پس دادن؟
وقتی دیدم داد زد ترسیدم کسی بشنوه دویدم سمتشو و دستمو گذاشتم رو دهنش گفتم:هیس جونگکوک آروم باش نباید کسی چیزی بفهمه وگرنه قبل اینکه بتونیم انتقام بگیریم خودمون به سرنوشتشون دچار میشیم؛ جونگکوک دستمو کنار زد و این بار آروم تر صحبت کردو گفت: دارم خفه میشم تهیونگ پدر مادرامون به کنار مگه برادرای من که هنوز ۲۰ سالشون نشده بود چه گناهی کرده بودن که مردن؟ خواهر تو که یه دختر بچه بی گناه بود چرا کشته شد؟چرا بعد از همچین قتل عام فجیعی که نمونش فقط تو جنگای جهانی هست هیچکدوم این آدما مجازات نشدن؟
تهیونگ: بس کن جونگکوک خیال میکنی خیلی حال من خوبه؟ ما همه چیمونو دادیم نمیتونم تو رو هم از دست بدم من حتی عشقمو عزیزترینمو فرستادم تو دهن شیر و خودم اینجا نشستم فقط منتظر فرصتم خواهش میکنم همه چیو خرابش نکن
جونگکوک: باشه راس میگی من آروم میشم اما اصلا از کارم پشیمون نیستم تازه اگه از دستم بربیاد کار بیشتری انجام میدم...
جونگکوک بدجوری خشمگین بود هیچ جوره قانع نمیشد نمیدونم چرا ولی اصلا حس خوبی به این کارش نداشتم برای همینم از اول چیزی به من نگفت چون میدونست جلوشو میگیرم...
از زبان جانگ شین: یه مدتی میشه که ا/ت پیش منه و فهمیدم که حسم غلط نبوده و واقعا عاشقشم هر روزم بیشتر ازش خوشم میومد اون فوق العاده بود؛ توی اتاق کارم نشسته بودم که یکی از نگهبانا با سرعت اومد پیشم و گفت قربان توی کارخونمون تیراندازی شده سریع باید بریم منم فورا پاشدم رفتم...
از زبان ا/ت: دیدم جانگ شین داره با سرعت میره بیرون ازش پرسیدم چی شده؟ که گفت میرم کارخونه یه مشکلی پیش اومده...
با اون عجله که داشت میرفت بیرون دیدم که در اتاقشو قفل نکرد و یادش رفت منم از فرصت استفاده کردمو رفتم تو اتاقش در رو بستم باید یه چیزی ازش پیدا میکردم به عنوان مدرک ازش استفاده کنیم توی کشوی میزشو گشتم، یه سری پرونده و برگه اونجا بود همه رو زیر و رو کردم گاو صندوقش رو سعی کردم باز کنم ولی نتونستم رسیدم به لپ تاپش که روی میز بود بازش کردم دیدم پسورد نداره توی لپ تاپشم چیز خاصی نبود بجز یه فایل که تا میخواستم بازش کنم صدای خدمتکارا رو شنیدم که در اتاقو باز کردن و منم سریع رفتم زیر میز؛ شنیدم که یکی از خدمتکارا گفت: در این اتاق چرا بازه؟
اون یکی گفت: خب تو قفلش کن
-کلیدش که دست من نیست دست خود جناب جانگ شینه
-خب حواست باشه کسی نیاد اینجا دردسر بشه
باید فایلو چک میکردم ببینم ارزش ریسک داره یا نه...
شرط:60
۲۲.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.