Did I crush my victim?
پارت ۳
بنگ چان: قبل از درس باید یچیزی رو بهتون بگم ، اونم اینکه سر کلاس ریاضی دستتون رو بالا میبرید بعد اگه اجازه دادم حرف میزنید و شیطونی هم نمیکنید. اگه سه بار یه کاری گفتم نکنید رو انجام بدید ، از کلاس اخراج میشید. خالا کتاباتون رو باز کنید.
ساعت ۱۲
بالاخره تموم شد. واقعا خسته بودم اون کلاس خیلی پر انرژی بود برعکس کلاس B. رفتم داخل اتاق استراحت و یه قهوه واسه خودم ریختم. داشتم قهوه ام رو میخوردم ، که یهو صدای دعوا شنیدم.
ویو سونگمین
اون استاده.....نمیدونم ولی یه حس خوبی بهش دارم . کلاس که تموم شد چند تا از بچه قلدرا پارسال که باز افتادن تو کلاس من منو با خودشون کشوندن بیرون و پرتم کردن کنار یه دیوار. من نمیدونم مشکلشون با من چیه؟
یانگ سو: ببین بچه خوشگل ، امسالم اون کارایی که بهت میگیم رو انجام میدی وگرنه.....
سونگمین: من برده شما نیستم!
سو هون با مشت زد تو صورتم. حس کردم گوشه لبم خون اومده که وقتی بهش دست زدم فهمیدم حسم درسته.
سو هون: ببین انجام میدی خوبم انجام میدی وگرنه بلایه بد تر از ایک سرت میارم فهمیدی!!
که یهو دیدم استاد ریاضیمون اومده پیش ما.
بنگ چان: اینجا چه خبره؟! شما دوتا دارین چیکار میکنین؟! همین الان میرید دفتر مدیر!
یانگ سو: استاد ما فقط-
بنگ چان: همین که گفتم!
اون دوتا رفتن داخل دفتر مدیر.
بنگ چان: پسر جون خوبی؟ ببین چیکارت کردن.
سونگمین: چیزی نیست فقط کناره لبم یکم خون اومده.
بنگ چان: پاشو بریم پیش پرستار صورتت قرمز شده.
سونگمین: باشه
این برای من چیزی نیست، از این بیشتر قبلا کتک خوردم.
با استاد رفتیم اونجا و پرستار رو صورتم پماد زد و خون لبمم تمیز کرد.
بنگ چان: خوبی؟
سونگمین: اره ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم ، راستی اسمت چیه؟
سونگمین: سونگمین، کیم سونگمین.
بنگ چان: خوشبختم.
لبخندی زدم.
بنگ چان: همیشه اذیتت میکنن؟
سونگمین: اره پارسال که هم کلاسیم بودن هم اذیتم میکردن.
ویو بنگ چان
فکر کن پسر بزگترین زن مافیا باشی بعد تو مدرسه برات قلدری کنن. واقعا مادرش نمیفهمه؟
بنگ چان: پدر و مادرت نمیدونن؟
سرشو انداخت پایین و گفت
سونگمین: پدرم ترکم کرده و مادرم هم ، منو نمیخواد.
بنگ چان: پس کجا زندگی میکنی؟
سونگمین: تو خونه مادرم ، منو نمیخواد ولی حداقل جا خواب بهم میده.
یعنی یونا اهمیتی به پسرش نمیده؟
سونگمین: اون فقط خواهرمو دوست داره چون اون قراره وارث شرکتش بشه و به من اهمیتی نمیده.
یوری؟! اون دختره با دیدن یه قطره خون غش میکنه بعد میخواد بیاد رییس یه باند مافیایی بشه؟
بنگ چان: قبل از درس باید یچیزی رو بهتون بگم ، اونم اینکه سر کلاس ریاضی دستتون رو بالا میبرید بعد اگه اجازه دادم حرف میزنید و شیطونی هم نمیکنید. اگه سه بار یه کاری گفتم نکنید رو انجام بدید ، از کلاس اخراج میشید. خالا کتاباتون رو باز کنید.
ساعت ۱۲
بالاخره تموم شد. واقعا خسته بودم اون کلاس خیلی پر انرژی بود برعکس کلاس B. رفتم داخل اتاق استراحت و یه قهوه واسه خودم ریختم. داشتم قهوه ام رو میخوردم ، که یهو صدای دعوا شنیدم.
ویو سونگمین
اون استاده.....نمیدونم ولی یه حس خوبی بهش دارم . کلاس که تموم شد چند تا از بچه قلدرا پارسال که باز افتادن تو کلاس من منو با خودشون کشوندن بیرون و پرتم کردن کنار یه دیوار. من نمیدونم مشکلشون با من چیه؟
یانگ سو: ببین بچه خوشگل ، امسالم اون کارایی که بهت میگیم رو انجام میدی وگرنه.....
سونگمین: من برده شما نیستم!
سو هون با مشت زد تو صورتم. حس کردم گوشه لبم خون اومده که وقتی بهش دست زدم فهمیدم حسم درسته.
سو هون: ببین انجام میدی خوبم انجام میدی وگرنه بلایه بد تر از ایک سرت میارم فهمیدی!!
که یهو دیدم استاد ریاضیمون اومده پیش ما.
بنگ چان: اینجا چه خبره؟! شما دوتا دارین چیکار میکنین؟! همین الان میرید دفتر مدیر!
یانگ سو: استاد ما فقط-
بنگ چان: همین که گفتم!
اون دوتا رفتن داخل دفتر مدیر.
بنگ چان: پسر جون خوبی؟ ببین چیکارت کردن.
سونگمین: چیزی نیست فقط کناره لبم یکم خون اومده.
بنگ چان: پاشو بریم پیش پرستار صورتت قرمز شده.
سونگمین: باشه
این برای من چیزی نیست، از این بیشتر قبلا کتک خوردم.
با استاد رفتیم اونجا و پرستار رو صورتم پماد زد و خون لبمم تمیز کرد.
بنگ چان: خوبی؟
سونگمین: اره ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم ، راستی اسمت چیه؟
سونگمین: سونگمین، کیم سونگمین.
بنگ چان: خوشبختم.
لبخندی زدم.
بنگ چان: همیشه اذیتت میکنن؟
سونگمین: اره پارسال که هم کلاسیم بودن هم اذیتم میکردن.
ویو بنگ چان
فکر کن پسر بزگترین زن مافیا باشی بعد تو مدرسه برات قلدری کنن. واقعا مادرش نمیفهمه؟
بنگ چان: پدر و مادرت نمیدونن؟
سرشو انداخت پایین و گفت
سونگمین: پدرم ترکم کرده و مادرم هم ، منو نمیخواد.
بنگ چان: پس کجا زندگی میکنی؟
سونگمین: تو خونه مادرم ، منو نمیخواد ولی حداقل جا خواب بهم میده.
یعنی یونا اهمیتی به پسرش نمیده؟
سونگمین: اون فقط خواهرمو دوست داره چون اون قراره وارث شرکتش بشه و به من اهمیتی نمیده.
یوری؟! اون دختره با دیدن یه قطره خون غش میکنه بعد میخواد بیاد رییس یه باند مافیایی بشه؟
۹.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.