دریای طوفانی🌊پارت۸

که جیسو از درد شدید غش کرد
جیمین:باهاش چیکار کردی(درهمون حالت درد وگریه)
شوگا:به تو ربطی نداره
جیمین:دیگه نمیخواستم باهات همکاری کنم ولی الان باید ببریمش بیمارستان
جیسو رو بغلش کردم
توهمون حین داشت توی تب میسوخت
شوگا:زودباش بریم سوار ماشین شیم
پرش زمانی
وقتی رسیدیم چندتا پرستار با تخت بردنش
نذاشتن باهاشون برم
نویسنده:یه آهنگ غمگین با این پارت تصور کنید باحال میشه😂
ازدید شوگا
نباید انقدر باهاش بد میکردم
اگه بمیره حتما میرم زندان
کاش اصلا عاشقش نمیشدم
(مقداری گریه)
جیمین:اگه از دستش بدم خودم خونتو میریزم
شوگا:تو.....فک کردی ازت میترسم(البته خیلی میترسید😐😂)
جیمین:برام مهم نیس یه خواننده ای چون من داغون بشم اون بادیگارداتم نمیتونن حریفم شن دوستت بودم ولی الان بزرگترین دشمنتم
شوگا:باشه ....باشه....انقدر تند نرو
دوساعت بعد
دکتر اومد نزدیک
دکتر:شما همراهاش هستین؟
شوگا:بله
جیمین:آره
دکتر:نسبتتون باهاش چیه!؟
جیمین:راستش هنوز نسبت کاملی نداریم
دکتر:ینی شما دوست پسرشین؟؟
شوگا: درسته..
جیمین:حالا بجای این سوالا بگین حالش چطوره؟؟
دکتر:ایشون الان تو کما رفته ومعلوم نیست چه زمانی بهوش بیاد...مثل اینکه بدجور بهش فشار اومده ویه حمله ی عصبی اتفاق افتاده.....ولی ماتلاش خودمونو میکنیم که برگرده


ادامه داره......................