فیک(سرنوشت بد)p2
اول از هر چیزی بگم توی این کانال روبیکا عضو باشید
https://rubika.ir/joing/EHJHIFFI0VKIACOHARQSKERIUKSUFCIS
پس یعنی من نمردم اینجا کجاست من چرا اینجام
ک یه مردی با رو پوش سفید اومد سمتم یکم منو معاینه کرد و گفت: بخاطر ضعیف بودنته خیلی ضعیف شدی ممکن بود یه اتفاق جدی تری بیوفته از این ب بعد غذا های مقوی باید بخوری چنتا دارو برات مینویسم اونارو مصرف کن امروز هم مرخص میشی اگه سوالی نداری من میرم
میونگ:ببخشید من از کی اینجام
دکتر:از دیروز
میونگ:هوم
دکتر:بلا ب دور باشه
دکتر رفت و یکی درو باز کرد و اومد سمتم و محکم بغلم کردم
میونگ:نینا آروم تر دارم خفه میشم
ازم جدا شد و یه سیلی زد توی گوشم
میونگ:چرا میزنی
نینا:احمق الاغ مگه صد بار بهت نگفتم بیا پیش من ها با هم زندگی میکنیم از دست اون عجوزه هم راحت میشی
میونگ:نینا خالم گفت میاد دنبالم
نینا:خالت چن ساله گفته میاد دنبالت ها اون از وقتی تو اونجایی میگه میاد دنبالت
میونگ:باشه میام پیشت اما اگه نزارن چی
نینا:خب من هیجده سالمه یعنی ب سن قانونی رسیدم پس چرا نزارن
میونگ:باشه
نینا رفت و کارای ترخیصم رو انجام داد و رفتیم پرورشگاه نینا رفت سمت اتاق خانم جانگ و منم رفتم توی اتاقم لباسام رو توی یه ساک انداختم و گوشی و هندزفریم رو توی کوله پشتی مدرسه انداختم رفتم توی رختکن لباسام رو عوض کردم و رفتم بیرون ساک و کولم رو برداشتم و رفتم بیرون خانم جانگ داشت نگام میکردم
خ.ج:امیدوارم دیگه نبینمت
میونگ:منم همین طور
با نینا از اونجا اومدیم بیرون سوار تاکسی شدیم رفتیم تونه نینا خونه کوچیک و خوشگلی بود رفتیم تو
نینا:خب ب خونه من خوش اومدی برو بالا توی اتاقت
میونگ:اتاقم ؟
نینا:احمق خنگ خونه دوخوابه اجاره کردم یکی از اتاقا برای منه اون یکی برا تو
میونگ:ممنون(پرید بغلش)
https://rubika.ir/joing/EHJHIFFI0VKIACOHARQSKERIUKSUFCIS
پس یعنی من نمردم اینجا کجاست من چرا اینجام
ک یه مردی با رو پوش سفید اومد سمتم یکم منو معاینه کرد و گفت: بخاطر ضعیف بودنته خیلی ضعیف شدی ممکن بود یه اتفاق جدی تری بیوفته از این ب بعد غذا های مقوی باید بخوری چنتا دارو برات مینویسم اونارو مصرف کن امروز هم مرخص میشی اگه سوالی نداری من میرم
میونگ:ببخشید من از کی اینجام
دکتر:از دیروز
میونگ:هوم
دکتر:بلا ب دور باشه
دکتر رفت و یکی درو باز کرد و اومد سمتم و محکم بغلم کردم
میونگ:نینا آروم تر دارم خفه میشم
ازم جدا شد و یه سیلی زد توی گوشم
میونگ:چرا میزنی
نینا:احمق الاغ مگه صد بار بهت نگفتم بیا پیش من ها با هم زندگی میکنیم از دست اون عجوزه هم راحت میشی
میونگ:نینا خالم گفت میاد دنبالم
نینا:خالت چن ساله گفته میاد دنبالت ها اون از وقتی تو اونجایی میگه میاد دنبالت
میونگ:باشه میام پیشت اما اگه نزارن چی
نینا:خب من هیجده سالمه یعنی ب سن قانونی رسیدم پس چرا نزارن
میونگ:باشه
نینا رفت و کارای ترخیصم رو انجام داد و رفتیم پرورشگاه نینا رفت سمت اتاق خانم جانگ و منم رفتم توی اتاقم لباسام رو توی یه ساک انداختم و گوشی و هندزفریم رو توی کوله پشتی مدرسه انداختم رفتم توی رختکن لباسام رو عوض کردم و رفتم بیرون ساک و کولم رو برداشتم و رفتم بیرون خانم جانگ داشت نگام میکردم
خ.ج:امیدوارم دیگه نبینمت
میونگ:منم همین طور
با نینا از اونجا اومدیم بیرون سوار تاکسی شدیم رفتیم تونه نینا خونه کوچیک و خوشگلی بود رفتیم تو
نینا:خب ب خونه من خوش اومدی برو بالا توی اتاقت
میونگ:اتاقم ؟
نینا:احمق خنگ خونه دوخوابه اجاره کردم یکی از اتاقا برای منه اون یکی برا تو
میونگ:ممنون(پرید بغلش)
۳.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.