دنیای تاریک من (:
#دنیای_تاریک_من
پارت:5
با سرعت رفت و پشت دود ماشینش محو شد و همش از ماشین های مختلف لایی می کشید.
اما اون فرد که تو ماشین بود کی بود؟
لینو داشت به راهش ادامه میداد و با عصبانیت رانندگی میکرد و داد میزد لعنتت لعنتتتت بهششش و سرعتشو بیشتر میکرد و میگفت :نباید میدیدم.چطور به خودش اجازه داد بیاد منو ببینه و بعد این همه سال بیاد دم در خونه ی منو روزمو به فنا بده اینو گفت و محکم فریاد زد و به رانندگی ادامه داد تا جایی که به یک کویر رسید و ماشینش رو نگه داشت همه جا جای چرخا و دود ماشینش بود پیاده شد و با گریه راه رفت و محکم داد زد :یااااااا(هیییی) دنیا مگه بهت نگفتم دیگه نمیخوام اون مرتیکه رو ببینمممم چرا داری اینکارو باهام میکنیییی ؟ لینو گفت و به آسمون خیره شد و انقدر حالش بد بود که بیهوش شد و وقتی بیدار شد روی شن ها افتاده بود بلند شد و رفت سوار ماشینش شد که دید ماشینش بنزینش تموم شده و روشن نمیشه و دوتا ضربه به فرمون زد و چشماشو بست که دید گوشیش زنگ میخوره :
-پسره ی کوتوله خوب موقعی زنگ زد . لینو گفت و جواب داد .
+سلام ، خوبین آقای لینو منم هان میخواستم امروز بینمتون تا باهاتون صحبت کنم و هدیه ای برای تشکر براتون گرفتم که میخواستم بهتون بدم میشه آدرستون رو بیگید.
-لینو با لبای خشک شدش لبخند زد و گفت :هنوزم تند حرف میزنی ولی نمیشه امروز منو ببینی و سرفه کرد .
+هی حالت خوب نیست؟ چرا صدات ضعیف میاد کجایی ؟ آدرستو بگو بیام پیشت.
لینو ام از خدا خواسته گفت :بنزین ماشینم تموم شده میشه برام یکم بنزین بیاری و قطع کرد و براش آدرسو فرستاد .
چشماش رو بست و خوابش برد تا اینکه باصدای یکی بیدار شد .
+لینو ...لینو ..لینو؟ آخه اینجا چیکار میکرده ماشینش داغون شده کلا خاکه و داشت هی غرر میزد ولینو رو صدا میکرد که لینو از دستش گرفت و گفت : خیلی غر میزنی نباید بهت میگفتم بیای و ...
ادامه دارد 😌
پارت:5
با سرعت رفت و پشت دود ماشینش محو شد و همش از ماشین های مختلف لایی می کشید.
اما اون فرد که تو ماشین بود کی بود؟
لینو داشت به راهش ادامه میداد و با عصبانیت رانندگی میکرد و داد میزد لعنتت لعنتتتت بهششش و سرعتشو بیشتر میکرد و میگفت :نباید میدیدم.چطور به خودش اجازه داد بیاد منو ببینه و بعد این همه سال بیاد دم در خونه ی منو روزمو به فنا بده اینو گفت و محکم فریاد زد و به رانندگی ادامه داد تا جایی که به یک کویر رسید و ماشینش رو نگه داشت همه جا جای چرخا و دود ماشینش بود پیاده شد و با گریه راه رفت و محکم داد زد :یااااااا(هیییی) دنیا مگه بهت نگفتم دیگه نمیخوام اون مرتیکه رو ببینمممم چرا داری اینکارو باهام میکنیییی ؟ لینو گفت و به آسمون خیره شد و انقدر حالش بد بود که بیهوش شد و وقتی بیدار شد روی شن ها افتاده بود بلند شد و رفت سوار ماشینش شد که دید ماشینش بنزینش تموم شده و روشن نمیشه و دوتا ضربه به فرمون زد و چشماشو بست که دید گوشیش زنگ میخوره :
-پسره ی کوتوله خوب موقعی زنگ زد . لینو گفت و جواب داد .
+سلام ، خوبین آقای لینو منم هان میخواستم امروز بینمتون تا باهاتون صحبت کنم و هدیه ای برای تشکر براتون گرفتم که میخواستم بهتون بدم میشه آدرستون رو بیگید.
-لینو با لبای خشک شدش لبخند زد و گفت :هنوزم تند حرف میزنی ولی نمیشه امروز منو ببینی و سرفه کرد .
+هی حالت خوب نیست؟ چرا صدات ضعیف میاد کجایی ؟ آدرستو بگو بیام پیشت.
لینو ام از خدا خواسته گفت :بنزین ماشینم تموم شده میشه برام یکم بنزین بیاری و قطع کرد و براش آدرسو فرستاد .
چشماش رو بست و خوابش برد تا اینکه باصدای یکی بیدار شد .
+لینو ...لینو ..لینو؟ آخه اینجا چیکار میکرده ماشینش داغون شده کلا خاکه و داشت هی غرر میزد ولینو رو صدا میکرد که لینو از دستش گرفت و گفت : خیلی غر میزنی نباید بهت میگفتم بیای و ...
ادامه دارد 😌
۱.۷k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.