تیغ پارت2
وانشات تیغ پارت دوم
فردا باید میرفتم بار اونروز اولین روز کاریم بود من تکواندو بلد بودم و کمربند مشکی کاراته داشتم پس کسی نمیتونست دست بهم بزنه برای اطمینان بیشتر اسپره ی فلفل و شوکر خریدم🤣🤣🤣😐🫥😶
فردا صبح(درواقع ظهر ساعت دو بیدار شدی.. نچ نچ نچ نچ خجالت بکش تا لنگ ی ظهر کپه مرگتو گذاشتی زمین خفشو از جلو چشمام 😒😑🫡)
بزور بلند شدم و رفتم دستشویی (چیه میخوای نرین🤣 هاااا.. چپ چپ نگاه میکنه😑)
بعدش دست و صورتمو شستم
و رفتم یه نسکافه درست کردم(بابا لاکچری 😑😶نکشیمون ترخدا)
بعد شروع کردن به صبحونه خوردن رفتم توی گوشی نشستم سریال موش رو نگاه کردم 🤣🤣😶(ببین چه ادمینی دارید)
تا جاییییی میدونستم دانلود کردم و نگاش کردم ساعت هشت بود دیگه باید نزدیگ ساعت نه و نیم از خونه میزدم بیرون رفتم حموم اومدم موهامو درست کردم و ارایش کردم و لباسمو پوشیدم نه و ربع بود ماگ مو برداشتم پون راه دور بود سوییچ ماشین رو برداشتم و رفتم به سمت بار ساعت ده و نیم رسیدم بار لباسمو عوض کردم و ده نیم شروع کردم به نوشیدنی بردن اونروز از شانس گوهههه یعنی گوههههااااا حالا از شانس گوه من یه چندتا مافیا برنامه داشتن توی اتاقا رییس اونجا بهم گفته بود برای اونا باید ببرم نوشیدنی اونروز چراااا چون قیافه ی باحالی دارم و اندام خوش فرمی (مرتیکه ی دیوث)
خاصه رفتم سمت اون اتاق و با استرس در اتاق رو زدم و گفتن بیا داخل در و باز کردم و سینی رو محکم گرفته بودم لباس کوتاه بود ولی من دختر لوسی نبودم برای همن اصلا مشکلی با کوتاهیش و باز بودنش نداشتم خم شدم ک
فردا باید میرفتم بار اونروز اولین روز کاریم بود من تکواندو بلد بودم و کمربند مشکی کاراته داشتم پس کسی نمیتونست دست بهم بزنه برای اطمینان بیشتر اسپره ی فلفل و شوکر خریدم🤣🤣🤣😐🫥😶
فردا صبح(درواقع ظهر ساعت دو بیدار شدی.. نچ نچ نچ نچ خجالت بکش تا لنگ ی ظهر کپه مرگتو گذاشتی زمین خفشو از جلو چشمام 😒😑🫡)
بزور بلند شدم و رفتم دستشویی (چیه میخوای نرین🤣 هاااا.. چپ چپ نگاه میکنه😑)
بعدش دست و صورتمو شستم
و رفتم یه نسکافه درست کردم(بابا لاکچری 😑😶نکشیمون ترخدا)
بعد شروع کردن به صبحونه خوردن رفتم توی گوشی نشستم سریال موش رو نگاه کردم 🤣🤣😶(ببین چه ادمینی دارید)
تا جاییییی میدونستم دانلود کردم و نگاش کردم ساعت هشت بود دیگه باید نزدیگ ساعت نه و نیم از خونه میزدم بیرون رفتم حموم اومدم موهامو درست کردم و ارایش کردم و لباسمو پوشیدم نه و ربع بود ماگ مو برداشتم پون راه دور بود سوییچ ماشین رو برداشتم و رفتم به سمت بار ساعت ده و نیم رسیدم بار لباسمو عوض کردم و ده نیم شروع کردم به نوشیدنی بردن اونروز از شانس گوهههه یعنی گوههههااااا حالا از شانس گوه من یه چندتا مافیا برنامه داشتن توی اتاقا رییس اونجا بهم گفته بود برای اونا باید ببرم نوشیدنی اونروز چراااا چون قیافه ی باحالی دارم و اندام خوش فرمی (مرتیکه ی دیوث)
خاصه رفتم سمت اون اتاق و با استرس در اتاق رو زدم و گفتن بیا داخل در و باز کردم و سینی رو محکم گرفته بودم لباس کوتاه بود ولی من دختر لوسی نبودم برای همن اصلا مشکلی با کوتاهیش و باز بودنش نداشتم خم شدم ک
۷.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.