پارت ۱۳ عشق لجباز من 💙
پارت ۱۳ عشق لجباز من 💙
+ اون.....اون بخاطر پولم با من بود زودددددددد بگو بیاد اینجا ( با داد)
# باشه
از زبان ت/ا = دختر خاله ته اوند صدام کرد گفت ته ته کارت داره و یه چشم غره واسم رفت رفتم اتاق تهیونگ دیدم داره با حرص نگاهم میکنه و اومد یه سیلی زد بهم همون موقع دلم شکست ازش
+ بگو چرا چرااااا ا/ت چرا پول از حساب شرکت برداشتی ( با داد)
_ من....م....من
+ ا/ت بهتره دیگه باهم نباشیم تو از این به بعد فقط یه کارمندی اینجا و باید بدهیت رو بدی
_ ته...ای کاش زود قضاوت نمیکردی
از اون روز به بعد هیچ کس تو شرکت بهم محل نمیذاشت و همیشه بقیه منشیا یا کارمندا بهم تیکه مینداختن حتی تهیونگ هم باهام سرده
دو هفته بعد=
امروز تولدمه تو خونه نشسته بودم که دیدم زنگ در خورد پست چی یه جعبه خیلی خوشگل دستش بود و گفت این از طرف یه نفر براتون فرستاده شده
+ نگفتن کی بود
¥ نخیر خانوم حالا اینو امضا کنید من برم
+ باشه ممنون
اومدم خونه بازش کردم وایییی یه لباس خیلی خوشگل ابی ( بچز مودلشو خودتون تصور کنید)
حتما از طرف تهیونگ بود اره موش کوچولوی من حتما دلش تاقط نیاورده و میخواد جبران کنه و برام تولد بگیره
اونروز تولد رفتم داخل دیدم کلی مهمون بود تا چشمشون به من افتاد همه پاشدن دیدم جیسون داره میاد سمتم
جیسون = اوهه پرنسس ا/ت لباست اندازته خیلیم بهت میاد
+ چییی جیسون اینا کار تو بود
ج= اره امروز قراره برای مهمترین شخص اینجا یه مهمونی باشکوه برگزار بشه ،
تهیونگم اونجا بود تا منو دید پاشد و رفت و منم دنبالش رفتم
_ ته ...تهیونگ..تهیونگ.. وایسا
+ چیه بله
_ چرا اینجوری میکنی من که کاری نکردم
+ چی بگم ا/ت چی بگم ...جیسون برات تولد میگیره لباسشو میپوشی برو ت/ا برو به تولدت برس
_ یعنی تو..واقعا فکر میکنی من میدونستم؟ ( با بغض)
+ا/ت من اصلا در مورد تو فکر نمیکنم ...برو از زنگیم ..برو نمیخوامت ..نمیخوام ( با داد)
_ باشه...باشه اما من فکر میکردم تو واقا دوسم داری ....فکر میکردم میدونی من از کسی دزدی نمیکنم ...فک میکردم حرفامو باور کردی ...فکر میکردم تو این تولدو برای من گرفتی ..فکر نیکردم تو این لباسو برام خریدی ..فکر میکردم تو میخوای منو ببخشی اما باشه حالا که میگی برو میرم میرمو پشت سرمم نگاه نمیکنم ..اما پشیمون میشی اینو اونروز تو شرکتم گفتم اما توجه نکردی باشه میرم از زنگیت..از شرکت..حتی اگه بتونم از این شهر میرم که پیدام نکنی که حتی سایمم تو زندگیت نباشه ..خدافظ کیم تهیونگ ...خدافظ
( لایک و کامنت یادتون نره بای یکمم عر بزنید یوها ها ها ها ها ها💙😹)
+ اون.....اون بخاطر پولم با من بود زودددددددد بگو بیاد اینجا ( با داد)
# باشه
از زبان ت/ا = دختر خاله ته اوند صدام کرد گفت ته ته کارت داره و یه چشم غره واسم رفت رفتم اتاق تهیونگ دیدم داره با حرص نگاهم میکنه و اومد یه سیلی زد بهم همون موقع دلم شکست ازش
+ بگو چرا چرااااا ا/ت چرا پول از حساب شرکت برداشتی ( با داد)
_ من....م....من
+ ا/ت بهتره دیگه باهم نباشیم تو از این به بعد فقط یه کارمندی اینجا و باید بدهیت رو بدی
_ ته...ای کاش زود قضاوت نمیکردی
از اون روز به بعد هیچ کس تو شرکت بهم محل نمیذاشت و همیشه بقیه منشیا یا کارمندا بهم تیکه مینداختن حتی تهیونگ هم باهام سرده
دو هفته بعد=
امروز تولدمه تو خونه نشسته بودم که دیدم زنگ در خورد پست چی یه جعبه خیلی خوشگل دستش بود و گفت این از طرف یه نفر براتون فرستاده شده
+ نگفتن کی بود
¥ نخیر خانوم حالا اینو امضا کنید من برم
+ باشه ممنون
اومدم خونه بازش کردم وایییی یه لباس خیلی خوشگل ابی ( بچز مودلشو خودتون تصور کنید)
حتما از طرف تهیونگ بود اره موش کوچولوی من حتما دلش تاقط نیاورده و میخواد جبران کنه و برام تولد بگیره
اونروز تولد رفتم داخل دیدم کلی مهمون بود تا چشمشون به من افتاد همه پاشدن دیدم جیسون داره میاد سمتم
جیسون = اوهه پرنسس ا/ت لباست اندازته خیلیم بهت میاد
+ چییی جیسون اینا کار تو بود
ج= اره امروز قراره برای مهمترین شخص اینجا یه مهمونی باشکوه برگزار بشه ،
تهیونگم اونجا بود تا منو دید پاشد و رفت و منم دنبالش رفتم
_ ته ...تهیونگ..تهیونگ.. وایسا
+ چیه بله
_ چرا اینجوری میکنی من که کاری نکردم
+ چی بگم ا/ت چی بگم ...جیسون برات تولد میگیره لباسشو میپوشی برو ت/ا برو به تولدت برس
_ یعنی تو..واقعا فکر میکنی من میدونستم؟ ( با بغض)
+ا/ت من اصلا در مورد تو فکر نمیکنم ...برو از زنگیم ..برو نمیخوامت ..نمیخوام ( با داد)
_ باشه...باشه اما من فکر میکردم تو واقا دوسم داری ....فکر میکردم میدونی من از کسی دزدی نمیکنم ...فک میکردم حرفامو باور کردی ...فکر میکردم تو این تولدو برای من گرفتی ..فکر نیکردم تو این لباسو برام خریدی ..فکر میکردم تو میخوای منو ببخشی اما باشه حالا که میگی برو میرم میرمو پشت سرمم نگاه نمیکنم ..اما پشیمون میشی اینو اونروز تو شرکتم گفتم اما توجه نکردی باشه میرم از زنگیت..از شرکت..حتی اگه بتونم از این شهر میرم که پیدام نکنی که حتی سایمم تو زندگیت نباشه ..خدافظ کیم تهیونگ ...خدافظ
( لایک و کامنت یادتون نره بای یکمم عر بزنید یوها ها ها ها ها ها💙😹)
۲۷.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.