my girl
part²⁵
ات:تمام شد خیلی تاثیر گذار بود خوبه نشستم خب من میرم
کوک:کجا کجا شما باید با چوی ریجین مصاحبه کنی اون به جای مامانم میاد
هه جین:ریجین همون دختر خاله هرزت نیست
کوک:نترس مامان ادم شده
ات:به من چه تو استخدامش کردی اونوقت من باید مصاحبه کنم؟
کوک:یونا برو ته اومده دنبالت
ات:زبون نفهم با توهم"داد"
کوک:سر من داد نزن حالا هم برو به کارت برس"عربده"
چه یونگ:چرا قبول کردین باهم ازدواج کنین
لینا:شماکه فقط باهم جنگ میکنین
کوک:اگر حرفتون تمام شد برین برون ولی ات میمونه
ات:منم میرم به کارم برسم و اینو یادت باشه به قول خودت من زبون نفهم و لجبازم و همچون ادما به حرف هیچ کس گوش نمیدن
چه یونگ: دختره پرو ای کاش بابات اینقدر پر روت نمیکرد"به ات سیلی زد"
ات:الان همتون طرف اون هستید حتی تو مامان ههِ منو بگو فکر کردم مادرم طرف خودمه
جونگ ووک:لینا بیا بریم.....وا ات دخترم چی شده
ات:ها هیچی مهم نیست خدانگهدار"خنده"
جونگ ووک:کوک تو اذیتش کردی
کوک:اخه به تو چه من چیکار میکنم
جونگ ووک:شما خانوما میاین؟
هه جین و چه یونگ:الان میایم
ات:الو سلام......چی واقعا جیسو ........ممنون.......ولی لطفاً یورا و یونا هم بیار........بای بای
کوک:کی بود
ات:به تو چه "رفت تو دفترش"
"سه ساعت بعد"
کوک:کیه
جیمین:منم به همراه یونگی هیونگ تهیونگ هیونگ
جیسو:هوی بگو ات کجاس
کوک:به من چه"سرد"
یونا:ولی اون زنته
کوک:دیگه نیست"سرد"
یورا:بگو کجاست
کوک:من از کجا بدونم از لحظه ای که مامانش بهش سیلی زدن رفته تو اتاق کارش تازه قبلشم باهاش دعوا کرده بودم
ات:سلام"خوابالود"
جیسو:ات کجا بودی
ات:ها تو اتاق کارم دیگه خواب بودم
کوک:مردم سر کارشون نمیخوابن "سرد "
ات:از این به بعد چرا میخوابن"سرد"
یونا:ات چرا باهاش دعوا کردی
ات:اون باید خودش به کارای استخدام برسه نه من
یورا:ولی منشی همیشه این کارو میکنه
ات:وقتی فامیل خودشه به من چه
جیسو:فامیلشم باشه تو باید انجام بدی
ات:اصلا چرا همتون طرف اون هستین مگه من دوست شماها نیستم
جیسو:به علاوه یه خواهر شوهر خوب
ات: I love you
جیسو:I love you too
یونا:مگه حالا میخواد چگونه ادمی باشه؟
ریجین:سلام چاگیا
ات:یا حضرت عباس تو کیی "پرید بغل کوک"
ریجین:چوی ریجین هستم همسر جئون جونگ کوک حالا میشه از بغل همسرم بیای پایین
کوک:من کی ازدواج کردم خودم نمیدونم
ته:ریجین؟
جیمین:ما فکر کردیم دیگه ادم شدی
یونگی:ولی مثل همیشه لباسای باز میپوشی و ارایشتم خیلی تو دیده
یورا:چوی ریجین؟
ریجین:یورا؟ ههِ تو همون خرخون
یورا:همون خرخون الان یکی از کارکنانه شرکته مینه
یونگی:و از این به بعد دوست دختر بنده
ات:تو ازدواج کردی"اروم"
کوک:نچ اون زیادی زر میزنه
ریجین:عشقم من زر میزنم
ات:اره چون من باهاش ازدواج کردم
ریجین:"من خرم" لایک♥️
ات:تمام شد خیلی تاثیر گذار بود خوبه نشستم خب من میرم
کوک:کجا کجا شما باید با چوی ریجین مصاحبه کنی اون به جای مامانم میاد
هه جین:ریجین همون دختر خاله هرزت نیست
کوک:نترس مامان ادم شده
ات:به من چه تو استخدامش کردی اونوقت من باید مصاحبه کنم؟
کوک:یونا برو ته اومده دنبالت
ات:زبون نفهم با توهم"داد"
کوک:سر من داد نزن حالا هم برو به کارت برس"عربده"
چه یونگ:چرا قبول کردین باهم ازدواج کنین
لینا:شماکه فقط باهم جنگ میکنین
کوک:اگر حرفتون تمام شد برین برون ولی ات میمونه
ات:منم میرم به کارم برسم و اینو یادت باشه به قول خودت من زبون نفهم و لجبازم و همچون ادما به حرف هیچ کس گوش نمیدن
چه یونگ: دختره پرو ای کاش بابات اینقدر پر روت نمیکرد"به ات سیلی زد"
ات:الان همتون طرف اون هستید حتی تو مامان ههِ منو بگو فکر کردم مادرم طرف خودمه
جونگ ووک:لینا بیا بریم.....وا ات دخترم چی شده
ات:ها هیچی مهم نیست خدانگهدار"خنده"
جونگ ووک:کوک تو اذیتش کردی
کوک:اخه به تو چه من چیکار میکنم
جونگ ووک:شما خانوما میاین؟
هه جین و چه یونگ:الان میایم
ات:الو سلام......چی واقعا جیسو ........ممنون.......ولی لطفاً یورا و یونا هم بیار........بای بای
کوک:کی بود
ات:به تو چه "رفت تو دفترش"
"سه ساعت بعد"
کوک:کیه
جیمین:منم به همراه یونگی هیونگ تهیونگ هیونگ
جیسو:هوی بگو ات کجاس
کوک:به من چه"سرد"
یونا:ولی اون زنته
کوک:دیگه نیست"سرد"
یورا:بگو کجاست
کوک:من از کجا بدونم از لحظه ای که مامانش بهش سیلی زدن رفته تو اتاق کارش تازه قبلشم باهاش دعوا کرده بودم
ات:سلام"خوابالود"
جیسو:ات کجا بودی
ات:ها تو اتاق کارم دیگه خواب بودم
کوک:مردم سر کارشون نمیخوابن "سرد "
ات:از این به بعد چرا میخوابن"سرد"
یونا:ات چرا باهاش دعوا کردی
ات:اون باید خودش به کارای استخدام برسه نه من
یورا:ولی منشی همیشه این کارو میکنه
ات:وقتی فامیل خودشه به من چه
جیسو:فامیلشم باشه تو باید انجام بدی
ات:اصلا چرا همتون طرف اون هستین مگه من دوست شماها نیستم
جیسو:به علاوه یه خواهر شوهر خوب
ات: I love you
جیسو:I love you too
یونا:مگه حالا میخواد چگونه ادمی باشه؟
ریجین:سلام چاگیا
ات:یا حضرت عباس تو کیی "پرید بغل کوک"
ریجین:چوی ریجین هستم همسر جئون جونگ کوک حالا میشه از بغل همسرم بیای پایین
کوک:من کی ازدواج کردم خودم نمیدونم
ته:ریجین؟
جیمین:ما فکر کردیم دیگه ادم شدی
یونگی:ولی مثل همیشه لباسای باز میپوشی و ارایشتم خیلی تو دیده
یورا:چوی ریجین؟
ریجین:یورا؟ ههِ تو همون خرخون
یورا:همون خرخون الان یکی از کارکنانه شرکته مینه
یونگی:و از این به بعد دوست دختر بنده
ات:تو ازدواج کردی"اروم"
کوک:نچ اون زیادی زر میزنه
ریجین:عشقم من زر میزنم
ات:اره چون من باهاش ازدواج کردم
ریجین:"من خرم" لایک♥️
۴.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.