بنال ای نی که من غم دارم امشب
بنال ای نی که من غم دارم امشب
نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
همه چیزم زیادی می کند حیف
که یار از این میان کم دارم امشب
چو عصری آمد از در گفتم ای دل
همه عیشی فراهم دارم امشب
ندانستم که بوم شام غمگین
به بام روز خرّم دارم امشب
برفت و کوره ام در سینه افروخت
ببین آن دمادم دارم امشب
به دل جشن و عرسی وعده کردم
ندانستم که ماتم دارم امشب
درآمد یار و گفتم دم گرفتیم
دمم رفت و همه غم دارم امشب
به اُمیّدی که گل تا صبحدم هست
به مژگان اشک شبنم دارم امشب
مگر آبستن عیسی است طبعم
که بر دل بار مریم دارم امشب
سر دل کندن از لعل نگارین
عجب نقشی به خاتم دارم امشب
اگر رویین تنی باشم به همّت
غمی همتای رستم دارم امشب
غم دل با که گویم شهریارا
که محرومش ز محرم دارم امشب
نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
همه چیزم زیادی می کند حیف
که یار از این میان کم دارم امشب
چو عصری آمد از در گفتم ای دل
همه عیشی فراهم دارم امشب
ندانستم که بوم شام غمگین
به بام روز خرّم دارم امشب
برفت و کوره ام در سینه افروخت
ببین آن دمادم دارم امشب
به دل جشن و عرسی وعده کردم
ندانستم که ماتم دارم امشب
درآمد یار و گفتم دم گرفتیم
دمم رفت و همه غم دارم امشب
به اُمیّدی که گل تا صبحدم هست
به مژگان اشک شبنم دارم امشب
مگر آبستن عیسی است طبعم
که بر دل بار مریم دارم امشب
سر دل کندن از لعل نگارین
عجب نقشی به خاتم دارم امشب
اگر رویین تنی باشم به همّت
غمی همتای رستم دارم امشب
غم دل با که گویم شهریارا
که محرومش ز محرم دارم امشب
۳.۷k
۲۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.