7برادر ناتنی

7برادر ناتنی
#پارت4
داشتم از خودم خجالت میکشیدم که یهو یکی زد به پشتم

یا ابلفضل عباس یا قمر پشم های جنتی مگه توی خونه تنها نبودم

با ارامش برگشتم که با جونگکوک که توش شوک بودوشیر موز به داشت تلوزیون نگاه میکرد


مواجه شدم یدونه محکم خوابوندم روی شونش که جیغ کشید 😐

مث بز زل زدم بش که خودش خجالت کشید و دوباره اونم خوابوند روی شونم و گفت

کوک :جووووون خواهر ماهم به این فیلما نگاه میکنه

ا.ت :من نمیدونستم صحنه داره یه پیر زن اومد گفت محتوای اموزشی داره حتما نگاه کن😑

کوک :منطورش از چیز اموزنده معلومه هیلی بد بود🫠


کوک :خوب خالا که اینو دیدی بیا بت بگم یعنی چی ببین این که الان دی ....

ا.ت :همه چی رو میدونم (در حال خپردن شیر موز)

کوک :نفس کششششششش🔪🔪

ا.ت :یا حضرت پشم (در حال دویدن مث اسب)

که یهو جیهوپ جلوش با لبخند ظاهر شد که ا.ت مث چی خورد بهش و جیهوپ افتاد زمین

ا.ت افتاد رو جیهوپ و چون این دوتا یه لخطه جیغ زدن جیمین هم اومد که خورد به کوک و جیمین هم افتاد رو ا.ت

و کوک هم افتاد رو جیمین که یهو .....