ماه و خورشید
پارت ۴۳
۶ ساعت بعد
ته : خب برید وقت ناهاره
مثل چت پریدم از کلاس بیرون
ته : چت شد جئون توکه آروم بودی
کوک: هیچی بچه ها بیاین بریم
شینا : اون همیشه تو کلاس شیرموز میخورده و امروز شما اجازش ندادین باعث میشه اون احمق بشه
کوک : پدصگا بیاین " داد "
اونورا! تو همون خرخون و ساکت کلاس نبودی
ارویین :بریم
با بچه ها رفتیم ناهارو تحویل گرفتیم و رفتیم سمت میز خالی
مدیر گو : هرکلاسی پیش بقیه ی همکلاسی هاش بشینه
بدون توجه بهش غذامو خوردمو رفتم ضرفمو تحویل دادم
مدیر گو : جئون خیلی زبون نفهمی میگم کنار بقیه بشین " داد "
کوک : نمیخوام
اومد زد پس کلم
مدیر گو : بخاطر اینه بهت نگفتم موهاتو کوتاه نکنی و خودم نچیدمش پرو نشو یا .....
ته : ادامه بده الو سلام مکس مدیر جدید بفرست
مدیر گو : شرمنده ارباب کیم
ته : داشتی میگفتی
مدیر گو : منو ببخشین
ته : در صورتی که خبر داشتی من اینجام بازم ؟
کوک : نمیخواد ولش کن تهیونگ
ته : نمیشه کوک برو بشین سرجات
کوک : اون هیچ کار نکرد چرا اسلحه گذاشتی رو سرش
ته : نشنید......
رفتم جلوش و بوسیدمش تا مانع کارش بشم
۳ مین بعد بوسه از طرف خودم قطع شد
کوک : ولش کن " نفس نفس "
ته : چه اسراری داری
کوک : خب اون گناهی نکرده من نافرمانی کردم از حرف اون
مدیر گو : من الان نمیدونم چی شد
که یهو احساس کردم رو زمین نیستم تهیونگ بلندم کرد
کوک : ته بزارم زمین
ته: به هر حال داشتی میرفی کلاس
هاری : من امده ام وای وای من امده ام
رفتیم تو کلاس ولی به دلیل وجود هاری نتونست کاری کنه
ته : آ ایش شیبال " زیرلب "
کوک : فشار بخور آفرین که اومدی هاری
هاری : خواهش مندم ولی من نمیخوام زنگ بوکس فرا برسه استاد چرا استراحت ۲ ساعت ریاضی ۱ ساعت بوکس ۳ ساعت
ته : اگه بری میتونی زنگ بوکس بوکس کار نکنی
رفت و تهیونگ درارو قفل کرد تا کسی نیاد تو
کوک : ته......تهیونگ اینجا کلاسه و پنج دقیقه ی دیگه کلاس داری
ته : کاری باهات ندارم
اومد نزدیکم و کمرمو گرفت و خیلی عمیق دَم گرفت و بوسه ی خیلی عمیقیو شروع کرد
۴ مین بعد ازش جدا شدم
کوک : برو .....اون.....ور " اخم نفس نفس "
نفسمو میزون کردم
کوک : وقت کلاس کار اینکارا نیست تهیونگ چرا اذیتم میکنی
ته : اوکی دیگه اذیتت نمیکنم " سرد "
کوک : نه نه گوه خوردمممممممممممممممممم " کیوت "
ته : برو بشین کوچولو من متولد شدم تا تورو اذیت کنم
ته درارو باز کرد که ۲۰ ثانیه بعد بچه ها فرا رسیدن
هاری : خب بعدش استاد گفت اگه برم بیرون بوکس کار نمیکنم
ته : زنگ استراحته
همه ی بچه ها خوابیدن به غیر من من اجازه گرفتمو رفتم سالن بوکس
مدیر گو : جئون همسرت بخشیدم
کوک : نه ولی کاری باهات ندارم مدیر گو
رفتم به سال اولیای که اشتباه از بوکس استفاده میکردند نگاه کردم
کوک :.....
🌑🌕
۶ ساعت بعد
ته : خب برید وقت ناهاره
مثل چت پریدم از کلاس بیرون
ته : چت شد جئون توکه آروم بودی
کوک: هیچی بچه ها بیاین بریم
شینا : اون همیشه تو کلاس شیرموز میخورده و امروز شما اجازش ندادین باعث میشه اون احمق بشه
کوک : پدصگا بیاین " داد "
اونورا! تو همون خرخون و ساکت کلاس نبودی
ارویین :بریم
با بچه ها رفتیم ناهارو تحویل گرفتیم و رفتیم سمت میز خالی
مدیر گو : هرکلاسی پیش بقیه ی همکلاسی هاش بشینه
بدون توجه بهش غذامو خوردمو رفتم ضرفمو تحویل دادم
مدیر گو : جئون خیلی زبون نفهمی میگم کنار بقیه بشین " داد "
کوک : نمیخوام
اومد زد پس کلم
مدیر گو : بخاطر اینه بهت نگفتم موهاتو کوتاه نکنی و خودم نچیدمش پرو نشو یا .....
ته : ادامه بده الو سلام مکس مدیر جدید بفرست
مدیر گو : شرمنده ارباب کیم
ته : داشتی میگفتی
مدیر گو : منو ببخشین
ته : در صورتی که خبر داشتی من اینجام بازم ؟
کوک : نمیخواد ولش کن تهیونگ
ته : نمیشه کوک برو بشین سرجات
کوک : اون هیچ کار نکرد چرا اسلحه گذاشتی رو سرش
ته : نشنید......
رفتم جلوش و بوسیدمش تا مانع کارش بشم
۳ مین بعد بوسه از طرف خودم قطع شد
کوک : ولش کن " نفس نفس "
ته : چه اسراری داری
کوک : خب اون گناهی نکرده من نافرمانی کردم از حرف اون
مدیر گو : من الان نمیدونم چی شد
که یهو احساس کردم رو زمین نیستم تهیونگ بلندم کرد
کوک : ته بزارم زمین
ته: به هر حال داشتی میرفی کلاس
هاری : من امده ام وای وای من امده ام
رفتیم تو کلاس ولی به دلیل وجود هاری نتونست کاری کنه
ته : آ ایش شیبال " زیرلب "
کوک : فشار بخور آفرین که اومدی هاری
هاری : خواهش مندم ولی من نمیخوام زنگ بوکس فرا برسه استاد چرا استراحت ۲ ساعت ریاضی ۱ ساعت بوکس ۳ ساعت
ته : اگه بری میتونی زنگ بوکس بوکس کار نکنی
رفت و تهیونگ درارو قفل کرد تا کسی نیاد تو
کوک : ته......تهیونگ اینجا کلاسه و پنج دقیقه ی دیگه کلاس داری
ته : کاری باهات ندارم
اومد نزدیکم و کمرمو گرفت و خیلی عمیق دَم گرفت و بوسه ی خیلی عمیقیو شروع کرد
۴ مین بعد ازش جدا شدم
کوک : برو .....اون.....ور " اخم نفس نفس "
نفسمو میزون کردم
کوک : وقت کلاس کار اینکارا نیست تهیونگ چرا اذیتم میکنی
ته : اوکی دیگه اذیتت نمیکنم " سرد "
کوک : نه نه گوه خوردمممممممممممممممممم " کیوت "
ته : برو بشین کوچولو من متولد شدم تا تورو اذیت کنم
ته درارو باز کرد که ۲۰ ثانیه بعد بچه ها فرا رسیدن
هاری : خب بعدش استاد گفت اگه برم بیرون بوکس کار نمیکنم
ته : زنگ استراحته
همه ی بچه ها خوابیدن به غیر من من اجازه گرفتمو رفتم سالن بوکس
مدیر گو : جئون همسرت بخشیدم
کوک : نه ولی کاری باهات ندارم مدیر گو
رفتم به سال اولیای که اشتباه از بوکس استفاده میکردند نگاه کردم
کوک :.....
🌑🌕
۵.۵k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.