سلام من ا.ت هستم ۱۹ سالمه. خونه نشسته بودم پایه تلوزیون ح
سلام من ا.ت هستم ۱۹ سالمه. خونه نشسته بودم پایه تلوزیون حوصلم سر رفته بود(راستی یه نکته دیگه تو فیک ها ا.ت ۱۹ سالشه)بلند شدم و رفتم پنجره رو باز کردم و رفتم رو بالکن تا یکم هوا بخورم رو به روی خونم یه عمارت خیلی بزرگ بود و همش با خودم سوال بود که این ماله کیه، یه نگاهی تو خیابون کردم که دیدم یه پسره با ماشینش وارد اون عمارت شده حتی ماشینش هم مرسدزبنز بود اهمیتی ندادم رفتم لباسامو عوض کردم خواستم برم پیاده روی هودی و یه شلوار پوشیدم و رفتم بیرون دمدر خونه بودم یه نگاهی به عمارت کردم چون دختره کنجکاوی بودم رفتم پیش عمارت درش نیم لا باز بود رفتم داخل تا اینکه دیدم حیاطش خیلی شیک و بزرگه (مثلا میخواست بره پیاده روی😐)
فضولیم گل کرده بود و رفتم داخل عمارت که یهو در بسته شد یکم ترسیده بودم رفتم طبقه ی بالا و رسیدم به یه اتاق اون اتاقم درش نیم لا بود ولی صدای یکی میومد که داشت با تلفن صحبت میکرد
کوک. اقای لی هرجور شده من اون دختر رو میخوام، نخیر اصلا هم واسم مهم نیست، دیگه به این شماره حق نداری زنگ بزنی من خودم هرجوری که شده اون دختره یعنی کیم ا.ت رو به دست میارم خداحافظ.
الان درست شنیدم اون اسم منو اورد؟ سریع خواستم فرار کنم که همون پسره دستم رو کشید و منو کشوند داخل اتاق
کوک. تو اینجا چه غلطی میکنی
ا.ت. ببخشیدا ولی شما کی باشی که اسم منو میاری
کوک. من جئون جونگکوکم اگه منو نمیشناسی بهتره باید حالیت کنم که من یه مافیام
ا.ت . خب الان به من چع منظورت اینه که ازت بترسم؟
کوک. باید هم بترسی
ا.ت. برو بابا
یهو خواستم برم بیرون که دستم رو گرفت و فشار داد منو محکم تنه دیوار چسبوند و گفت
کوک. تو کیم ا.ت هستی و الان هم خودت با پای خودت افتادی تو تله کوچولو
ا.ت. درست صحبت کن
کوک. تو کسی نیستی که من بخوام باهاش درست صحبت کنم
ا.ت. ایییی ولم کن دستام رو شکوندی!
یهو صورتشو اروم نزدیکم اورد و روی گردنم رو کیس کرد.
یهو خواستم هلش بدم تا فرار کنم ولی ...
(پیام های بازرگانی💩)
ولی جا خالی داد
ا.ت . ایشششش ولم کن
کوک. من فقط میخوام ماله خودم کنمت بعدش میزارم هرجا دلت خواست بری
ا.ت. تورو خدا ولم کن جونگکوک اونوقت هرکاری بگی میکنم
(خب تو گوه میخوری وارد اونجا بشی😑)
کوک. قل دادی؟
ا.ت. قل میدم
کوک. باید تا ابد پیشه من زندگی کنی
ا.ت. باشع
کوک. خیلی خب
ا.ت. خیلی ممنون
کوک. خب این چند روز تو پیش اجوما ها کار میکنی تا ببینم بعدا چیکار میکنی
ا.ت. یعنی من الان بردتم ؟
کوک. مشکلی داری؟
ا.ت. نه باشه بهتر از هرچیزی هست.
کوک. افرین حالا برو پیش اجوما ها تا راهنماییت کنن
ا.ت. باش
و....
این داستان ادامه دارد
فضولیم گل کرده بود و رفتم داخل عمارت که یهو در بسته شد یکم ترسیده بودم رفتم طبقه ی بالا و رسیدم به یه اتاق اون اتاقم درش نیم لا بود ولی صدای یکی میومد که داشت با تلفن صحبت میکرد
کوک. اقای لی هرجور شده من اون دختر رو میخوام، نخیر اصلا هم واسم مهم نیست، دیگه به این شماره حق نداری زنگ بزنی من خودم هرجوری که شده اون دختره یعنی کیم ا.ت رو به دست میارم خداحافظ.
الان درست شنیدم اون اسم منو اورد؟ سریع خواستم فرار کنم که همون پسره دستم رو کشید و منو کشوند داخل اتاق
کوک. تو اینجا چه غلطی میکنی
ا.ت. ببخشیدا ولی شما کی باشی که اسم منو میاری
کوک. من جئون جونگکوکم اگه منو نمیشناسی بهتره باید حالیت کنم که من یه مافیام
ا.ت . خب الان به من چع منظورت اینه که ازت بترسم؟
کوک. باید هم بترسی
ا.ت. برو بابا
یهو خواستم برم بیرون که دستم رو گرفت و فشار داد منو محکم تنه دیوار چسبوند و گفت
کوک. تو کیم ا.ت هستی و الان هم خودت با پای خودت افتادی تو تله کوچولو
ا.ت. درست صحبت کن
کوک. تو کسی نیستی که من بخوام باهاش درست صحبت کنم
ا.ت. ایییی ولم کن دستام رو شکوندی!
یهو صورتشو اروم نزدیکم اورد و روی گردنم رو کیس کرد.
یهو خواستم هلش بدم تا فرار کنم ولی ...
(پیام های بازرگانی💩)
ولی جا خالی داد
ا.ت . ایشششش ولم کن
کوک. من فقط میخوام ماله خودم کنمت بعدش میزارم هرجا دلت خواست بری
ا.ت. تورو خدا ولم کن جونگکوک اونوقت هرکاری بگی میکنم
(خب تو گوه میخوری وارد اونجا بشی😑)
کوک. قل دادی؟
ا.ت. قل میدم
کوک. باید تا ابد پیشه من زندگی کنی
ا.ت. باشع
کوک. خیلی خب
ا.ت. خیلی ممنون
کوک. خب این چند روز تو پیش اجوما ها کار میکنی تا ببینم بعدا چیکار میکنی
ا.ت. یعنی من الان بردتم ؟
کوک. مشکلی داری؟
ا.ت. نه باشه بهتر از هرچیزی هست.
کوک. افرین حالا برو پیش اجوما ها تا راهنماییت کنن
ا.ت. باش
و....
این داستان ادامه دارد
۳.۸k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.