Cold hearted
part³⁰
هه این:خب بگو کیه
هانا:من رفتم "رفت تو اتاقش "
هه این:خب بیاین فیلم ببینیم
سولا:ژانرش چیه
هه این:کمدی عاشقانه
همه:اوکی
"در حال فیلم دیدن "
هانا:دارین چی میبینین
سومی:هیس رسیده جاهای خوب فیلم
هانا:تو داری چیکار میکنی
ته:دارم تو گوشیم میچرخم
هانا:بیا این فیلمو ببینیم حداقل حوسلمون سر نره
"یک ساعت بعد"
سولی:وای جاهای ترسناکم داشت
هه این:هوی شما دوتا چیکار میکنین
هانا:فیلم میبینیم"سرتوگوشی"
سولا:چه فیلمی
هانا:فیلم ترسناک بیا ببین
هوپی:عمرا شما دوتا چطور این فیلما رو رو میبینین
هانا:خب هرکسی فیلم مورد علاقش فرق داره
هه این:ولی نه اینا بهم میان
هانا:خدایا یعنی اینا چقدر حرف میزنن کیم تهیونگ اگر میخوای فیلمو ببینی بیا تو حیاط
ته:اوکی
سولا:ای کاش دوباره به هم برگردن
همه:ای کاش
م.کوک:بگو ببینم هه این تو ازدواج کردی
هه این :اره یه نینی کوچولو نازم دارم
ریوجین:منم بچمو خونه مامان بزرگش گذاشتم اومدم اینجا
پ.کوک:یه روز بیار ببینیمشون
هه این:همینجان الان بهشون میگم بیان
سومی:یعنی دم در گذاشتیشون
هه این:نبابا خونه بغلی خونه پدرشوهرم ایناس
م.کوک:پس بگو سریعتر بیان حالا اسم شوهرت چیه
هه این:سوک هون و اسم دخترمم یونا هست بزار الان میان
یونا:مامانی چرا گفتی بیاین اینجا"کیوت"
هه این:خب میخواستم تو و بابایی رو به بقیه معرفی کنم
م.ته:اوخه هه این چه بچه نازی داری من که سولام هنوز حامله نشده تهیونگ که هنوز مجرد هست
هه این:خب سوک هون و یونا این دوتا مادر و پدر منن و ایشونم جونگکوک داداشم و همسرش و بقیه که میبینین با من دوستن
سوک هون:سلام "سرد"
م.کوک:هی روزگار اینم اینطوریه
هه این:دوتاشون نیستن خواهرم هانا و کیم تهیونگ
هانا:ای وای خاک تو سرم چرا کسی نگفت ساعت ۱۱ شبه "تعجب"
م.کوک:ببخشید اگر شما درگیر فیلم دیدن با نامزد سابق بودین
هانا:من رفتم
پ.کوک:کجا دختر
هانا:دارم میرم لباسمو عوض کنم
ته:هوی بیا اینم ببر"سرد"
هه این:ببخشید اگر سوک هون یکم سرده با شما
م.ته:بابا مهم نیست
م.کوک:ولش کن بچه رو خب شاید اخلاقش اینجوریه
ته:گفتی با کی سرد هست"سرد"
سوک هون:هوی با زن من درست رفتار کن
ته:ببند هوی با توهم گفتی با مادر من سرده "پوزخند"
هه این:اخلاقشه دیگه
هانا:اخلاقش گوه خورده با جدش"داد"
هه این:هانا بچه اینجاس
هانا:هوی مرتیکه فکر کردی کیی که با مادر من اینطوری رفتار میکنی ها "عصبی"
ته:هانا اروم باش الان میری ۴ تا ادم میکشی اوکی میشه
هانا!اوکی نمیشه "سرد"
یونا:اهای تو با بابای من درست حرف بزن اقای بد
هانا:هوی توهم باهاش درست حرف بزن
سولا:هانا الان تهیونگ کیه تو میشه که روش غیرتی شدی
ته:بچه کوچولو رومخیه نه؟"پوزخند"
هانا:رو مخ جلوی این تعظیم میکنه
لینا:
هه این:خب بگو کیه
هانا:من رفتم "رفت تو اتاقش "
هه این:خب بیاین فیلم ببینیم
سولا:ژانرش چیه
هه این:کمدی عاشقانه
همه:اوکی
"در حال فیلم دیدن "
هانا:دارین چی میبینین
سومی:هیس رسیده جاهای خوب فیلم
هانا:تو داری چیکار میکنی
ته:دارم تو گوشیم میچرخم
هانا:بیا این فیلمو ببینیم حداقل حوسلمون سر نره
"یک ساعت بعد"
سولی:وای جاهای ترسناکم داشت
هه این:هوی شما دوتا چیکار میکنین
هانا:فیلم میبینیم"سرتوگوشی"
سولا:چه فیلمی
هانا:فیلم ترسناک بیا ببین
هوپی:عمرا شما دوتا چطور این فیلما رو رو میبینین
هانا:خب هرکسی فیلم مورد علاقش فرق داره
هه این:ولی نه اینا بهم میان
هانا:خدایا یعنی اینا چقدر حرف میزنن کیم تهیونگ اگر میخوای فیلمو ببینی بیا تو حیاط
ته:اوکی
سولا:ای کاش دوباره به هم برگردن
همه:ای کاش
م.کوک:بگو ببینم هه این تو ازدواج کردی
هه این :اره یه نینی کوچولو نازم دارم
ریوجین:منم بچمو خونه مامان بزرگش گذاشتم اومدم اینجا
پ.کوک:یه روز بیار ببینیمشون
هه این:همینجان الان بهشون میگم بیان
سومی:یعنی دم در گذاشتیشون
هه این:نبابا خونه بغلی خونه پدرشوهرم ایناس
م.کوک:پس بگو سریعتر بیان حالا اسم شوهرت چیه
هه این:سوک هون و اسم دخترمم یونا هست بزار الان میان
یونا:مامانی چرا گفتی بیاین اینجا"کیوت"
هه این:خب میخواستم تو و بابایی رو به بقیه معرفی کنم
م.ته:اوخه هه این چه بچه نازی داری من که سولام هنوز حامله نشده تهیونگ که هنوز مجرد هست
هه این:خب سوک هون و یونا این دوتا مادر و پدر منن و ایشونم جونگکوک داداشم و همسرش و بقیه که میبینین با من دوستن
سوک هون:سلام "سرد"
م.کوک:هی روزگار اینم اینطوریه
هه این:دوتاشون نیستن خواهرم هانا و کیم تهیونگ
هانا:ای وای خاک تو سرم چرا کسی نگفت ساعت ۱۱ شبه "تعجب"
م.کوک:ببخشید اگر شما درگیر فیلم دیدن با نامزد سابق بودین
هانا:من رفتم
پ.کوک:کجا دختر
هانا:دارم میرم لباسمو عوض کنم
ته:هوی بیا اینم ببر"سرد"
هه این:ببخشید اگر سوک هون یکم سرده با شما
م.ته:بابا مهم نیست
م.کوک:ولش کن بچه رو خب شاید اخلاقش اینجوریه
ته:گفتی با کی سرد هست"سرد"
سوک هون:هوی با زن من درست رفتار کن
ته:ببند هوی با توهم گفتی با مادر من سرده "پوزخند"
هه این:اخلاقشه دیگه
هانا:اخلاقش گوه خورده با جدش"داد"
هه این:هانا بچه اینجاس
هانا:هوی مرتیکه فکر کردی کیی که با مادر من اینطوری رفتار میکنی ها "عصبی"
ته:هانا اروم باش الان میری ۴ تا ادم میکشی اوکی میشه
هانا!اوکی نمیشه "سرد"
یونا:اهای تو با بابای من درست حرف بزن اقای بد
هانا:هوی توهم باهاش درست حرف بزن
سولا:هانا الان تهیونگ کیه تو میشه که روش غیرتی شدی
ته:بچه کوچولو رومخیه نه؟"پوزخند"
هانا:رو مخ جلوی این تعظیم میکنه
لینا:
۹.۰k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.