سوزومه: دیشب چیشد هیچی یادم نمیاد

سوزومه: دیشب چیشد هیچی یادم نمیاد
ری: من لیلی و امیلی رو بردم تورو سپردم دست داداشت
سوزومه: چیی..... یعنی اون منو برده روی تخت
ری: خب اره............ راستش امیدوارم اینبار کصشعر نپرونده باشی
سوزومه: یادم نمیاد هیچی رو یادم نمیاد
جنیور: من میدم کلاسم بعدا میبینمت
سوزومه: اوکی
ری: تا جایی یادم میاد جنیور داشت بلندت میکرد تو بلند نمیشدی هی میگفتی بزار یکم دیگت بخورم که اونم تورو براید استایل بغلت کرد
ویو سوزومه
یه دفعه همچیز یادم اومد ( میخوام تو اتاق تو بخوابم......... میخوام تا صبح به فیس جذابت نگاه کنم........من میخوابم تو بیا )
سوزومه: وااااااااااای ری ریدم بد ریدم
ری: کار هر بارته.......... قبلا من قربانی بودن الان داداش محترمت
سوزومه: ری فقط الان ببند اون گالتو
ری: چشم.......... خب من دیگه میرم تو هم کم کم بیا
سوزومه: وایسا منم بیام
وارد کلاس شدیم هنوزم پچ پچا بود بدون هیچ حرفی رفتم سر میزم نشستم
لیلی: این دیگه چشه
ری: ریده
لیلی: چیشده
ری: جنیور قربانی جدیدش شد روز اولی
لیلی: چیا پرونه حالا
ری: چه بدانم من جرعت نکردم سربسرش بزارم
لیلی: بزار اروم شا بعدا ازش میپرسم
ری: اوم
ری رفت سر جاش کنار سوزومه نشست دبیر اومدو درس رو شروع کرد بعد یکو نیم ساعت زنگ خورد سوزومه بدون حرف رفت بیرون رویکی از نیمکت ها کلافه نشست وشروع کرده با خوش حرف زدن
سوزومه: اصلا چرا باید ناراحت باشم........ من که اونارو جدی نگفتم مست بودم اونم نباید جدی بگیره........ اره همه وقتی مستن یچیزایی میپرونن خب اصلا دیگه....