life again پارت سوم
#life_again
Part Three
۱۶ ژانویه ی ۲۰۲۴ / سئول
جونگکوک با داد روبه هیونگش گفت: من به تهیونگ هیونگ علاقه ندارممممم....
جیمین هم به تقلید ازش داد زد و گفت: تو به شدت عاشق اون پسریییی خودتم میدونیییییی
جونگکوک: هیونگ آخه چرااااا
جیمین: جونگکوک تو آشنایی و اعتراف منو یونگی رو یادته؟!
جونگکوک با یاد آوری گذشته خنده ای کرد و گفت: شما دوتا که عالی بودید
_فلش بک__
جونگکوک: هیونگ میری بهش میگی!
جیمین هم با قاطعیت گفت: نمیرم!
جونگکوک: آخه تو چه مرگته هیونگ!؟! اصلا خودم میرم.
جونگکوک بدون توجه به اعتراضات هیونگش رفت سمت صندلی مین یونگی_کراش جیمین هیونگش که هم دانشگاهیشم بود _.
جونگکوک: یونگی سونبه!
یونگی با لبخند برگشت سمت پسری که توسطش صدا زده شده بود.
یونگی: وای جونگکوکا . خیلی خوشحالم که دیدمت. اینجا چیکار میکنی ؟!
جونگکوک با ذوق کنار یونگی نشست و شروع کرد به حرف زدن: ببین سونبه ...خب...آقا هیونگ منو پارک جیمین رو که میشناسی؟ همون پسر لعنتی اهم...ببخشید همون هیونگ من روی تو کراشه...البته از کراش گذشته به شدت بهت علاقه داره....خواهشاً بهش فرصت بده سونبه.
یونگی با چشمای گرد به پسر کوچکتر خیره شد.
واتتت؟!؟ پارک جیمین پسر معروف دانشگاه روش کراش بود؟ همون کسی که هیچ کس جز جونگکوک اجازه نزدیک شدن بهش نداشت. همونی که کل دانشگاه میدونستن گ.یه ولی اگه برای زدن مخش نزدیک میشدن با وضعیت افتضاحی برمیگشتن خونه و تا یه هفته مدرسه نمیومدن.
یونگی: جونگکوک شوخی خوبی بود.
جونگکوک: سونبه من جدی ام.اون دوست داره فقط نمیتونه دهن باز کنه و اعتراف لعنتی بکنه.
یونگی از پشت جونگکوک به جیمین خیره شد که داشت با صورتی کاملا سرخ شده بود بهش خیره بود.
یونگی بدون جواب دادن به جونگکوک از روی صندلیش بلند شد و رفت سمت جیمین . جیمین با خجالت یه قدم عقب رفت که پاش به صندلی گیر کرد و درحال افتادن بود که یونگی رو هم گرفت و هردو وسط کافه روی زمین افتادن.
Part Three
۱۶ ژانویه ی ۲۰۲۴ / سئول
جونگکوک با داد روبه هیونگش گفت: من به تهیونگ هیونگ علاقه ندارممممم....
جیمین هم به تقلید ازش داد زد و گفت: تو به شدت عاشق اون پسریییی خودتم میدونیییییی
جونگکوک: هیونگ آخه چرااااا
جیمین: جونگکوک تو آشنایی و اعتراف منو یونگی رو یادته؟!
جونگکوک با یاد آوری گذشته خنده ای کرد و گفت: شما دوتا که عالی بودید
_فلش بک__
جونگکوک: هیونگ میری بهش میگی!
جیمین هم با قاطعیت گفت: نمیرم!
جونگکوک: آخه تو چه مرگته هیونگ!؟! اصلا خودم میرم.
جونگکوک بدون توجه به اعتراضات هیونگش رفت سمت صندلی مین یونگی_کراش جیمین هیونگش که هم دانشگاهیشم بود _.
جونگکوک: یونگی سونبه!
یونگی با لبخند برگشت سمت پسری که توسطش صدا زده شده بود.
یونگی: وای جونگکوکا . خیلی خوشحالم که دیدمت. اینجا چیکار میکنی ؟!
جونگکوک با ذوق کنار یونگی نشست و شروع کرد به حرف زدن: ببین سونبه ...خب...آقا هیونگ منو پارک جیمین رو که میشناسی؟ همون پسر لعنتی اهم...ببخشید همون هیونگ من روی تو کراشه...البته از کراش گذشته به شدت بهت علاقه داره....خواهشاً بهش فرصت بده سونبه.
یونگی با چشمای گرد به پسر کوچکتر خیره شد.
واتتت؟!؟ پارک جیمین پسر معروف دانشگاه روش کراش بود؟ همون کسی که هیچ کس جز جونگکوک اجازه نزدیک شدن بهش نداشت. همونی که کل دانشگاه میدونستن گ.یه ولی اگه برای زدن مخش نزدیک میشدن با وضعیت افتضاحی برمیگشتن خونه و تا یه هفته مدرسه نمیومدن.
یونگی: جونگکوک شوخی خوبی بود.
جونگکوک: سونبه من جدی ام.اون دوست داره فقط نمیتونه دهن باز کنه و اعتراف لعنتی بکنه.
یونگی از پشت جونگکوک به جیمین خیره شد که داشت با صورتی کاملا سرخ شده بود بهش خیره بود.
یونگی بدون جواب دادن به جونگکوک از روی صندلیش بلند شد و رفت سمت جیمین . جیمین با خجالت یه قدم عقب رفت که پاش به صندلی گیر کرد و درحال افتادن بود که یونگی رو هم گرفت و هردو وسط کافه روی زمین افتادن.
۲.۰k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.