(ازدواج اجباری)Part.17
کوک*ویو
الان فسفودم
واسه ا/ت دارم غذا میگیرم.
واسه ا/تم.
واسش نوشیدنی ام گرفتم.
واسش یه پیتزای بزرگ گرفتم چون دوست داره.
و پیتزا ادم رو میگیره.
نوشیدنی مورد علاقه اش هم گرفتم لیموناد دوست داره.
رفتم جلوی در عمارت غذا های ا/ت روی یکی ار دستام بود.
یکی از نگهبانا رو صدا کردم.
اومد پیشم گفتم
کوک:هر چقدر بخوای پول میدم ولی این غذا هارو ببر پیش.
اون برده ای که.
توی انباری هست.
نگهبانه:خب باشه قبوله ولی من ۱ ملیون می خوام.
کوک:باشه مهم نیست زیاد
بچه ها به پول کره ای ها یک ملیون خیلی زیاده.
گفتم
کوک:اول برو بده بهش من دارم از اینجا میبینم که میدی.
نگهبانه:باشه
برد داد بعدش اومد گفت
نگهبانه:خب پولم رو بده.
کوک:باشه
از جیبم یه عالمه دلار در ا ردم دادم بهش.
اونم رفت گفتم حداقل ا/ت یه چیز میخوره.
و خیلی خوشحال شدم.
شب هست الان من می خوام فردا حمله کنم.
پایان
الان فسفودم
واسه ا/ت دارم غذا میگیرم.
واسه ا/تم.
واسش نوشیدنی ام گرفتم.
واسش یه پیتزای بزرگ گرفتم چون دوست داره.
و پیتزا ادم رو میگیره.
نوشیدنی مورد علاقه اش هم گرفتم لیموناد دوست داره.
رفتم جلوی در عمارت غذا های ا/ت روی یکی ار دستام بود.
یکی از نگهبانا رو صدا کردم.
اومد پیشم گفتم
کوک:هر چقدر بخوای پول میدم ولی این غذا هارو ببر پیش.
اون برده ای که.
توی انباری هست.
نگهبانه:خب باشه قبوله ولی من ۱ ملیون می خوام.
کوک:باشه مهم نیست زیاد
بچه ها به پول کره ای ها یک ملیون خیلی زیاده.
گفتم
کوک:اول برو بده بهش من دارم از اینجا میبینم که میدی.
نگهبانه:باشه
برد داد بعدش اومد گفت
نگهبانه:خب پولم رو بده.
کوک:باشه
از جیبم یه عالمه دلار در ا ردم دادم بهش.
اونم رفت گفتم حداقل ا/ت یه چیز میخوره.
و خیلی خوشحال شدم.
شب هست الان من می خوام فردا حمله کنم.
پایان
۹.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.