بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
این شعایر در تقابل علم با مسیحیت کلیسا مطرح بود که میخواهند هر طور که شده به اسلام نیز تعمیم دهند؛ در صورتی که اسلام با مسیحیت کلیسا به هیچ وجه یکسان نیستند. دست کم در اندیشه مسیحیت کلیسایی، عقل و خرد از شیطان است و دشمن ایمان و جان آدمی میباشد و در اندیشه اسلامی عقل نبی درونی است و حتی خدا و حقانیت اصول دین نیز با عقل شناخته میشود. لذا در اسلام اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمی باشد، بر عکس مسیحیت که تحقیق دینی را معصیت بر میشمرد.
در مسیحیت کلیسایی علم نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه با باورهای دینی کلیسایی منافات دارد و در اسلام، علم، تجلی خالق علیم است و جاهل و عالم دریک سطح شناخته نمیشوند وشاخص انسانهای برتر،همان علم حقیقی آنهاست.
در پاسخ مستقیم این سؤال، به نکات ذیل دقت نمایید:
الف)- کلّ صورت مسئله غلط و القایی است و باید مراقب این زیرکیها بود. غرب یک منطقه جغرافیایی است و اسلام یک دین، یک اعتقاد و یک فرهنگ اعتقادی است، حال چگونه تمدن این دو را با هم مقایسه میکنند؟!
میشود تمدن غرب را با شرق مقایسه کرد، یا تمدن مبانی و معارف مسیحیت را با اسلام مقایسه نمود، اما مقایسه غرب با اسلام یعنی چه؟! مثل این است که بگویید: تقابل تمدن یونان با بودیسم - یا تقابل تمدن فارسی با نیویورک!
و اگر منظور کشورهای اسلامی است،از وقتی از اسلام فقط نامش را نگه داشتند و وابسته به غرب شدند، رشد نزولی خود را آغاز کردند و اکنون که میخواهند پس از چند قرن مستقل شوند، توسط غرب مورد هجوم قرار گرفته و نسلکشی میشوند. ما کشور مسلمان نشین نداریم، اما کشور اسلامی نداشتیم، به جز همین چهار دهه در جمهوری اسلامی ایران که شاهد پیشرفت هایش به رغم دشمنیها هستیم. حکومت به اصطلاح علمی غرب، مایل نیست تا کشوری اسلامی مانند ایران نیز رشد علمی پیدا کند!
در طرح چنین سؤالاتی بسیار مهم است که ابتدا تعاریف طرفین از شاخصهها و محورهای بحث یکسان باشد. مثل تعریف از حاکمیت - دین و علم.
ب) – حاکمیت و حکومت :
ب/1) - در فرهنگ غنی اسلام، حاکمیت با حکومت متفاوت است. حاکمیت به تعبیری بر اساس لغوی به معنای تفوق و برتری کامل و فرمانروایی بیچون و چرا بر تمامی افراد میباشد و طبعاً در بُعد حقوقی، حق صدور اوامر و نواهی با اوست.لذا در اندیشه و باورهای عقلانی اسلام، چنین حاکمیتی فقط از آن خداوند متعال است که خالق، إله و رب صاحب اختیار و مدبر و تربیت کننده امور است و نه شخص حق حاکمیت مطلق بر دیگران را دارد، نه حزب یا گروه، نه اکثریت و نه هیچ احد دیگری.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
این شعایر در تقابل علم با مسیحیت کلیسا مطرح بود که میخواهند هر طور که شده به اسلام نیز تعمیم دهند؛ در صورتی که اسلام با مسیحیت کلیسا به هیچ وجه یکسان نیستند. دست کم در اندیشه مسیحیت کلیسایی، عقل و خرد از شیطان است و دشمن ایمان و جان آدمی میباشد و در اندیشه اسلامی عقل نبی درونی است و حتی خدا و حقانیت اصول دین نیز با عقل شناخته میشود. لذا در اسلام اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمی باشد، بر عکس مسیحیت که تحقیق دینی را معصیت بر میشمرد.
در مسیحیت کلیسایی علم نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه با باورهای دینی کلیسایی منافات دارد و در اسلام، علم، تجلی خالق علیم است و جاهل و عالم دریک سطح شناخته نمیشوند وشاخص انسانهای برتر،همان علم حقیقی آنهاست.
در پاسخ مستقیم این سؤال، به نکات ذیل دقت نمایید:
الف)- کلّ صورت مسئله غلط و القایی است و باید مراقب این زیرکیها بود. غرب یک منطقه جغرافیایی است و اسلام یک دین، یک اعتقاد و یک فرهنگ اعتقادی است، حال چگونه تمدن این دو را با هم مقایسه میکنند؟!
میشود تمدن غرب را با شرق مقایسه کرد، یا تمدن مبانی و معارف مسیحیت را با اسلام مقایسه نمود، اما مقایسه غرب با اسلام یعنی چه؟! مثل این است که بگویید: تقابل تمدن یونان با بودیسم - یا تقابل تمدن فارسی با نیویورک!
و اگر منظور کشورهای اسلامی است،از وقتی از اسلام فقط نامش را نگه داشتند و وابسته به غرب شدند، رشد نزولی خود را آغاز کردند و اکنون که میخواهند پس از چند قرن مستقل شوند، توسط غرب مورد هجوم قرار گرفته و نسلکشی میشوند. ما کشور مسلمان نشین نداریم، اما کشور اسلامی نداشتیم، به جز همین چهار دهه در جمهوری اسلامی ایران که شاهد پیشرفت هایش به رغم دشمنیها هستیم. حکومت به اصطلاح علمی غرب، مایل نیست تا کشوری اسلامی مانند ایران نیز رشد علمی پیدا کند!
در طرح چنین سؤالاتی بسیار مهم است که ابتدا تعاریف طرفین از شاخصهها و محورهای بحث یکسان باشد. مثل تعریف از حاکمیت - دین و علم.
ب) – حاکمیت و حکومت :
ب/1) - در فرهنگ غنی اسلام، حاکمیت با حکومت متفاوت است. حاکمیت به تعبیری بر اساس لغوی به معنای تفوق و برتری کامل و فرمانروایی بیچون و چرا بر تمامی افراد میباشد و طبعاً در بُعد حقوقی، حق صدور اوامر و نواهی با اوست.لذا در اندیشه و باورهای عقلانی اسلام، چنین حاکمیتی فقط از آن خداوند متعال است که خالق، إله و رب صاحب اختیار و مدبر و تربیت کننده امور است و نه شخص حق حاکمیت مطلق بر دیگران را دارد، نه حزب یا گروه، نه اکثریت و نه هیچ احد دیگری.(ادامه دارد...)
۴۲۸
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.