عشق ناخواسته Part. 55
بورا ـ حالا اینقدر شکنجت میدم که ارزوی مرگ کنی
دایون ـ من از شکنجه و مرگ نمی ترسم حالا زور خودت رو بزن ببینم چیکار می خوای کنی تازه با اینکارا به هیج جا نمیرسی
بورا ـ کی گفته من می خوام تو رو شکنجه کنم
دایون ـ پس چی
بورا ـ بیارینش
و نگهبانا بابای دایونو که لباس و صورتش پر از خون بود رو اوردن داخل
دایون ـ اینجا چخبره (اشفته)
بورا ـ از اونجایی که جون خودت برات مهم نیست با جون پدرت باهات بازی می کنم (پزخنده)
دایون ـ خیلی عـوضی هستی
بورا ـ بیشتر از این رو مخم نرو که همین جا مخ پدرتو میریزم زیر پات
و دایون سوکوت کرد
از زبان راوی
و پدر دایون رو به صندلی بستن و به بدترین شکل ممکن شکنجش دادن و دایون رو هم به میله بسته بودن تا نتونه کاری کنه و دایون تنها کاری که می کرد فریاد و جیغ زدن بود
بورا ـ هی سرم رفت یکم دیگه داد بزنی همینجا مخ پدر تو میریزما
دایون ـ هی بی شرف عوضی ممگه من با تو چیکار کردم که اینجوری می کنی پدر تو مادر منو ازم گرفت و منم تنها کاری که کردم این بود که تونو کشتم همین ولی تو داری پدر منو می کشی و با جون عزیزام بازی میکنی (داد)
بورا ـ هی صدات رو روی من بلند نکن منم دارم همون کاری می کنم که تو با من کردی تو پدرمو تنها کسمو ازم گرفتی و منم از تو عزیز هاتو می گیرم
دایون ـ هه منم به همین راحتی عقب نشینی نمی کنم تا تحش هستم و تو رو می کشم
بورا ـ معلوم میشه
ولی الا موضوع پدرته و قراره اینقدر اونو جلو چشمات شکنجه بدم که از زندگیت سیر شی
بچه ها واقعا دستتون ناراحتم خیلی حمایتاتون کم شده
دایون ـ من از شکنجه و مرگ نمی ترسم حالا زور خودت رو بزن ببینم چیکار می خوای کنی تازه با اینکارا به هیج جا نمیرسی
بورا ـ کی گفته من می خوام تو رو شکنجه کنم
دایون ـ پس چی
بورا ـ بیارینش
و نگهبانا بابای دایونو که لباس و صورتش پر از خون بود رو اوردن داخل
دایون ـ اینجا چخبره (اشفته)
بورا ـ از اونجایی که جون خودت برات مهم نیست با جون پدرت باهات بازی می کنم (پزخنده)
دایون ـ خیلی عـوضی هستی
بورا ـ بیشتر از این رو مخم نرو که همین جا مخ پدرتو میریزم زیر پات
و دایون سوکوت کرد
از زبان راوی
و پدر دایون رو به صندلی بستن و به بدترین شکل ممکن شکنجش دادن و دایون رو هم به میله بسته بودن تا نتونه کاری کنه و دایون تنها کاری که می کرد فریاد و جیغ زدن بود
بورا ـ هی سرم رفت یکم دیگه داد بزنی همینجا مخ پدر تو میریزما
دایون ـ هی بی شرف عوضی ممگه من با تو چیکار کردم که اینجوری می کنی پدر تو مادر منو ازم گرفت و منم تنها کاری که کردم این بود که تونو کشتم همین ولی تو داری پدر منو می کشی و با جون عزیزام بازی میکنی (داد)
بورا ـ هی صدات رو روی من بلند نکن منم دارم همون کاری می کنم که تو با من کردی تو پدرمو تنها کسمو ازم گرفتی و منم از تو عزیز هاتو می گیرم
دایون ـ هه منم به همین راحتی عقب نشینی نمی کنم تا تحش هستم و تو رو می کشم
بورا ـ معلوم میشه
ولی الا موضوع پدرته و قراره اینقدر اونو جلو چشمات شکنجه بدم که از زندگیت سیر شی
بچه ها واقعا دستتون ناراحتم خیلی حمایتاتون کم شده
۱۲.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.