پایان خوش

پایان خوش
پارت 4


بد رفتم خوابیدم
ا/ت: صبح شد بلند شدم رفتم صورتم رو شستم کرم مخصوص صورتم رو زدم
لباسم رو پوشیدم
(عکس لباس و میزارم)
رفتم اتاق تهیونگ و در زدم دیدم نیست دیدم یه نامه اونجاست
رفتم نامه رو باز کردم نوشته بود تهیونگ: ا/ت ببخشید بدون خبر رفتم کار برام پیش اومد رفتم داخل شرکت می بینمت نامه رو بستم رفتم پایین
ماشینم و روشن کردم رفتم شرکت
رسیدم شرکت رفتم توی آسانسور
طبقه 5 رو زدم
رفتم سر جام نشستم
تهیونگ هنوز نیومده بود منم رفتم سراغش رو از کارمند های بخش خودمون پرسیدم
اونا هم خبری نداشتن
بهش زنگ زدم می رفت روی پیغام گیر موقع ناهار بود همه رفتن ناهار بخورن من رفتم خونه تهیونگ در زدم
در و باز کرد دیدم داره سورفه می کنه حدسه می کنه
تهیونگ: ا/ت تو اینجا چیکار می کنی
ا/ت: امروز نیومدی سر کار نگرانت شدم
گفتم بیام خونت
تهیونگ: لازم نبود بیای
ا/ت: یه دختر با لباس خواب طوری پوشیده موهاش طلایی بود چند تا خط قهوه ای هم داخلش بود
ا/ت: این بود کار مهمت دختره گفت بله بله دیگه اینجا نیا
با گریه از اونجا رفتم
بد رفتم شرکت از رئیس مرخصی خواستم رفتم خونه روی مبل نشستم گریه کردم تا خوابم برد

(ادامه پارت بعدی)