مافیا خشن من پارت 3 🖤
مافیا خشن من پارت 3 🖤
رفتم یک لباس خفن پوشیدم مو های خیلی بلدم رو باز گذاشتم کفشام رو پوشیدم و رفتم دم در لیا دم در بود
لیا = چه عجب بالخره تشریف اوردین
ات= خیلی خوب بیا بریم
لیا = کجا بریم بنظرت
ات = بریم شهر بازی
لیا = بریم
یک تاکسی گرفتیم و رفتم شهر بازی و بازی های اونجا رو سوار شدیم
ویو کوک
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم امروز باید با تهیونگ میرفتیم محموله ها رو بگیرم چون من بزرگ ترین مافیا جهانم همه ازم میترسن راحت میتونم هر کاری دلم بخواد بکونم بلد شدم روتین صبحم رو انجام دادم رفتم پایین صبحونه خوردم که تهیونگ اومد تو عمارت
تهیونگ = بهبه آقای جعون نظرت چیه بریم محوله ها رو بگیرم آخه من مثلا قرار بود ساعت 9 بریم محوله ها رو بگیرم الان ساعت 11 هست
کوک= هه جرعت دارن رو حرف من حرف بزنن من هر ساعتی دلم میخاد میرم و میاد همه هم باید آماده باشن
تهیونگ = باشه بابا خفن پاشو بریم
با تهیونگ رفتم محوله ها رو گرفتم
( فلش بک به زمانی که محموله ها رو گرفتن و رفتن خونه)
تهیونگ = هییی کوک نظرت چیه بریم بار
کوک= آره بریم
با هم سوار ماشین شدیم رفتیم داخل گارسون اومد
گارسون = چی میل دارید
کوک = یک ویسکی 90 درصد
گارسون = الان براتون میارم
گارسون آورد من چون ظرفیتم بالا بود زیاد خودم و لی مست نشدم ولی تهیونگ مست شد و رفت منم همین جور داشتم اینور انور نگاه میکردم که دیدم یک مرد عوضی نشته میز قمار و با پوزخند داره نگاه میکنه و داره از زنا لب میگره رفتم سمتش
کوک = هوییی متریکه عوضی موافق یک دس قمار هستی
پدر ات = به کی میگی مرتیکه عوضی اشغال
کوک = فکر کنم نمیدانی من کیم اگه نه جرعت نمی کردی اینجوری حرف بزنی ( با پوزخند)
پدر ات= اووو آقای جعون حالتون چطوره ببخشید که آنجوری باهاتون حرف زدم ( باخنده فیک)
کوک= هه خوب حلا موافق قمار هستی
پدر ات= بله حتما خوب شرط من اینه 8 میلیون وون
کوک= قبوله
پدر ات= واقعا
کوک= یک حرف رو یک بار میزنم حلا منن سر ام تو اصلا چی داری معلومه نه زن داری نه بچه که آنجوری داری تو بار ول میچرخیی
بابای ات= ام نه من زنمو 2 سال پیش تو تصادف از دست دادم آها یک دخترم دارم
کوک = دختر داری چند سالشه؟
پدر ات = بله آقای جعون 24 سالشه
کوک = خوب من سر دخترت شرط میبینیم
پدر ات= باشه قبوله
کوک= خیلی پدر عوضی هستی
پدر ات = میدونم
(پدر ات و کوک قمار کردن و کوک برد)
کوک = خوب من بردم دخترتت
پدر ات= باشه دنبالم
کوک و پدر ات رفتن سمت خونه ات..
ویو ات
با لیا رفتم شهر بازی از هم خداحافظی کردیم رفتم خونه که دیدم یک ماشین مدل بالا دم در وایساده که....
اسلاید 2 مو های ات
اسلاید 3 کفش های ات برای رفتن
اسلاید 4 لباس ات برای رفتن
شرایط برای پارت 4 و5 و6
12 تا لایک
11 تاکامنت
رفتم یک لباس خفن پوشیدم مو های خیلی بلدم رو باز گذاشتم کفشام رو پوشیدم و رفتم دم در لیا دم در بود
لیا = چه عجب بالخره تشریف اوردین
ات= خیلی خوب بیا بریم
لیا = کجا بریم بنظرت
ات = بریم شهر بازی
لیا = بریم
یک تاکسی گرفتیم و رفتم شهر بازی و بازی های اونجا رو سوار شدیم
ویو کوک
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم امروز باید با تهیونگ میرفتیم محموله ها رو بگیرم چون من بزرگ ترین مافیا جهانم همه ازم میترسن راحت میتونم هر کاری دلم بخواد بکونم بلد شدم روتین صبحم رو انجام دادم رفتم پایین صبحونه خوردم که تهیونگ اومد تو عمارت
تهیونگ = بهبه آقای جعون نظرت چیه بریم محوله ها رو بگیرم آخه من مثلا قرار بود ساعت 9 بریم محوله ها رو بگیرم الان ساعت 11 هست
کوک= هه جرعت دارن رو حرف من حرف بزنن من هر ساعتی دلم میخاد میرم و میاد همه هم باید آماده باشن
تهیونگ = باشه بابا خفن پاشو بریم
با تهیونگ رفتم محوله ها رو گرفتم
( فلش بک به زمانی که محموله ها رو گرفتن و رفتن خونه)
تهیونگ = هییی کوک نظرت چیه بریم بار
کوک= آره بریم
با هم سوار ماشین شدیم رفتیم داخل گارسون اومد
گارسون = چی میل دارید
کوک = یک ویسکی 90 درصد
گارسون = الان براتون میارم
گارسون آورد من چون ظرفیتم بالا بود زیاد خودم و لی مست نشدم ولی تهیونگ مست شد و رفت منم همین جور داشتم اینور انور نگاه میکردم که دیدم یک مرد عوضی نشته میز قمار و با پوزخند داره نگاه میکنه و داره از زنا لب میگره رفتم سمتش
کوک = هوییی متریکه عوضی موافق یک دس قمار هستی
پدر ات = به کی میگی مرتیکه عوضی اشغال
کوک = فکر کنم نمیدانی من کیم اگه نه جرعت نمی کردی اینجوری حرف بزنی ( با پوزخند)
پدر ات= اووو آقای جعون حالتون چطوره ببخشید که آنجوری باهاتون حرف زدم ( باخنده فیک)
کوک= هه خوب حلا موافق قمار هستی
پدر ات= بله حتما خوب شرط من اینه 8 میلیون وون
کوک= قبوله
پدر ات= واقعا
کوک= یک حرف رو یک بار میزنم حلا منن سر ام تو اصلا چی داری معلومه نه زن داری نه بچه که آنجوری داری تو بار ول میچرخیی
بابای ات= ام نه من زنمو 2 سال پیش تو تصادف از دست دادم آها یک دخترم دارم
کوک = دختر داری چند سالشه؟
پدر ات = بله آقای جعون 24 سالشه
کوک = خوب من سر دخترت شرط میبینیم
پدر ات= باشه قبوله
کوک= خیلی پدر عوضی هستی
پدر ات = میدونم
(پدر ات و کوک قمار کردن و کوک برد)
کوک = خوب من بردم دخترتت
پدر ات= باشه دنبالم
کوک و پدر ات رفتن سمت خونه ات..
ویو ات
با لیا رفتم شهر بازی از هم خداحافظی کردیم رفتم خونه که دیدم یک ماشین مدل بالا دم در وایساده که....
اسلاید 2 مو های ات
اسلاید 3 کفش های ات برای رفتن
اسلاید 4 لباس ات برای رفتن
شرایط برای پارت 4 و5 و6
12 تا لایک
11 تاکامنت
۱۲.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.