پارت ۶بامن باش
جیمین: نونا من متاسفم
نونا: بهتر، زنیکه افریته از بجگی مارو میزد، حتی باید ازش احازه میگرفتیم غذا بخوریم، یکروزم من دست یونارو گرفتم رفتیم خونه خودمون
کوک: هی یونا حالت خوبه
یونا: ا... اره حق... حق.... حق
کوک: عشقگم گریه نکن
بعد از ظهر
کوک: بیبی، ددی میخوادت😈
یونا: چ... چی... نه...... الان....... نه
کوک: کی از تو اجازه خواست
یونا: کوککک من پریودمممممم(با داد)
کوک: چ... چی.. ببخشید
یونا: مهم نیست فقش دردش یکمه😈
ویو یونا
من لباسامو در اوردم و پریدم روش
کوک گفت بیبی اروم میکنم منم بدجور تحریک شده بودم گفتم ددی مهکمممم مهکممم کوک گفت بیبی خودت خواستی من خیلی خوب همراهی کردم بعدش گفتم از توم بکشه بیرون، رفتیم زیر پتو اون روم خیمی زده بود و منو میبوسید،
بسه دیگه بقیشو خودتون تصور کنید
نونا: جیمین
جیمین: جان
نونا: عشقم، تو الان امادگیشو داری؟
جیمین: اره اره میتونم
نونا: منحرف به به چی فکر میکنی میگم الان میتونی میتونی خیلی معروف بشی
جیمین: اه چه بد، خب ببین به استعدادت ربط داره
نونا: دوست داری انجامش بدی
جیمین: اره دوست دارم معروف بشم
نونا: نه منظورم جیز دیگست
پایان پارت ۵
نونا: بهتر، زنیکه افریته از بجگی مارو میزد، حتی باید ازش احازه میگرفتیم غذا بخوریم، یکروزم من دست یونارو گرفتم رفتیم خونه خودمون
کوک: هی یونا حالت خوبه
یونا: ا... اره حق... حق.... حق
کوک: عشقگم گریه نکن
بعد از ظهر
کوک: بیبی، ددی میخوادت😈
یونا: چ... چی... نه...... الان....... نه
کوک: کی از تو اجازه خواست
یونا: کوککک من پریودمممممم(با داد)
کوک: چ... چی.. ببخشید
یونا: مهم نیست فقش دردش یکمه😈
ویو یونا
من لباسامو در اوردم و پریدم روش
کوک گفت بیبی اروم میکنم منم بدجور تحریک شده بودم گفتم ددی مهکمممم مهکممم کوک گفت بیبی خودت خواستی من خیلی خوب همراهی کردم بعدش گفتم از توم بکشه بیرون، رفتیم زیر پتو اون روم خیمی زده بود و منو میبوسید،
بسه دیگه بقیشو خودتون تصور کنید
نونا: جیمین
جیمین: جان
نونا: عشقم، تو الان امادگیشو داری؟
جیمین: اره اره میتونم
نونا: منحرف به به چی فکر میکنی میگم الان میتونی میتونی خیلی معروف بشی
جیمین: اه چه بد، خب ببین به استعدادت ربط داره
نونا: دوست داری انجامش بدی
جیمین: اره دوست دارم معروف بشم
نونا: نه منظورم جیز دیگست
پایان پارت ۵
۵.۰k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.