درخاستی♡میتسوری و اوبانای.هنتای.پارت۲
روشو سمتم کرد و با چشای خمار و قرمز که معلوم بود خیلی خورده بهم نگاه کرد. با ترس بهش نگاه کردم که بانداژ دور لبشو پایین اورد و با لحن سرد گفت:میتسوری متاسف که اینو میگم ولی به شدت بهت نیاز دارم و حتی اگه اجازه هم ندی و یا بدی باید عملیش کنم.
میتسوری: خا... خاهش می.. میکنم... او.. اوبانای.... ا.. الان... حا.. حالت خو... خوب... نیس.....
اوبانای: نمیتونم.... واقعا نمیتونم..... باید عملیش کنم.
میتسوری: با.... باشه...
از زبان راوی: اوبانای با بوسه ی نرمی شروع کرد و با لب های میتسوری بازی میکرد. میتسوری به شدت عرق کرده بود و ترسیده بود. تو دلش میگفت که حداقل اگه مشروب نمیخورد بهش اعتماد کامل داشتم.... ولی.... ولی چون مشروب خورده میترسم دست خودش نباشه. اوبانای کم کم زبونش رو وارد دهن میتسوری کرد که باعث شد میتسوری جیغ خفه ای بکشه. کم کم از بوسیدن دست کشید و.......
منتظر پارت ۳باشین. فقط اینکه تو کامنتا بگین که برای هر پارتی که تا حالا دادم زود و به موقع پارت بعدی رو میدم یا خیلی طول میدم؟ واقعا نظرتون برام مهمه پس لطفا بگین تا بدونم. سیونارا😊
میتسوری: خا... خاهش می.. میکنم... او.. اوبانای.... ا.. الان... حا.. حالت خو... خوب... نیس.....
اوبانای: نمیتونم.... واقعا نمیتونم..... باید عملیش کنم.
میتسوری: با.... باشه...
از زبان راوی: اوبانای با بوسه ی نرمی شروع کرد و با لب های میتسوری بازی میکرد. میتسوری به شدت عرق کرده بود و ترسیده بود. تو دلش میگفت که حداقل اگه مشروب نمیخورد بهش اعتماد کامل داشتم.... ولی.... ولی چون مشروب خورده میترسم دست خودش نباشه. اوبانای کم کم زبونش رو وارد دهن میتسوری کرد که باعث شد میتسوری جیغ خفه ای بکشه. کم کم از بوسیدن دست کشید و.......
منتظر پارت ۳باشین. فقط اینکه تو کامنتا بگین که برای هر پارتی که تا حالا دادم زود و به موقع پارت بعدی رو میدم یا خیلی طول میدم؟ واقعا نظرتون برام مهمه پس لطفا بگین تا بدونم. سیونارا😊
۶.۰k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.