DOCTORS OF GONGILL🥼part 88
+ اگه تو میگی حتما وحشتناک بوده.
جی هیون پوفی کرد و دست هایش را کشید.
_ رزیدنته خیلی حواس پرت و ترسو بود.
شین هه داد زد: جی هیون بازم یه رزیدنتو بردی سر عمل؟!
جی هیون انگار که دارد درباره ی اب و هوا صحبت میکند سر تکان داد.
شین هه اهی کشید و گفت: تو یه روز اخراج میشی. شرط میبندم.
جی هیون دست هایش را روی میز گذاشت و سرش را رویشان گذاشت.
_ نگران نباش. مین منو اخراج نمیکنه.
+ راستی!؟ چرا از فرصتت استفاده نمیکنی؟
_ کدوم فرصت؟
+ اگر جای تو بودم از فرصت استفاده میکردم و دل رئیس مینو میبردم. البته اون همین الانشم یه جوری بهت نگاه میکنه. تو استعداد خاصی تو جذب کردن مینا داری.
شین هه منتظر به جی هیون نگاه کرد تا بلند شود و فحش بارونش کند اما بعد از چند ثانیه متوجه تکان خوردن شانه هایش شد.
+ یا! داری گریه میکنی؟!
_ دلم براش تنگ شده.
شین هه اهی کشید و شانه های جی هیون را گرفت.
+ گریه نکن جی هیون...
شین هه نمیدانست چی باید به جی هیون مگیفت. نمیتوانست بگوید احتماال اون مره و دیگر برنمیگردد و از طرفی نمیتوانست بگوید حالش خوب است اما معلوم نیست کی بیاید.
درحالی که شین هه دنبال جواب مناسب میگشت، در اتاقش باز شد و پرستاری در چهارچوب اتاق ظاهر شد.
+ اوه دکتر هان اینجایین؟!
جی هیون سرش را بلند کرد و اشک هایش را پاک کرد. برگشت و به پرستار نگاه کرد.
+ باید گزارش عمل رو بنویسید.
جی هیون ایستاد و از اتاق بیرون رفت. به سمت پذیرش رفت و پشت میز ایستاد. برگه ی گزارش را گرفت و مشغول پر کردنش شد.
+ دکتر هان!
جی هیون با تعجب به سمت صدا برگشت و ان رزدنت سال اولی که به اتاق عمل برده بود را در حالی که چند نفر در تالش برای ارام کردنش بودند، دید. ان پسر جوان بشدت عصبانی به نظر میرسید و اخم غلیظی بین ابروهایش بود.
جی هیون با خونسردی جلوی پسر ایستاد و دست به سینه شد.
پسر با همان اخمش ادامه داد: هیچ میدونید چیکار کردید؟! ممکنه من اخراج شم. فقط پنج روزه تو این بیمارستان کار میکنم. نباید تو سال اول به اتاق عمل احضار شم.
پسر صدایش را باال برد و داد زد: اما شما این کارو کردید!
پرستار های اطراف پسر سعی کردند پسر را متوجه کنند که دارد با چه کسی حرف میزند. جی هیون گوشه ی سرش را خاراند و پوزخندی زد.
_ با این اعتماد به نفس میخوای به کجا برسی؟
پسر با سردرگمی به دکتر هان خیره شد.
جی هیون پوفی کرد و دست هایش را کشید.
_ رزیدنته خیلی حواس پرت و ترسو بود.
شین هه داد زد: جی هیون بازم یه رزیدنتو بردی سر عمل؟!
جی هیون انگار که دارد درباره ی اب و هوا صحبت میکند سر تکان داد.
شین هه اهی کشید و گفت: تو یه روز اخراج میشی. شرط میبندم.
جی هیون دست هایش را روی میز گذاشت و سرش را رویشان گذاشت.
_ نگران نباش. مین منو اخراج نمیکنه.
+ راستی!؟ چرا از فرصتت استفاده نمیکنی؟
_ کدوم فرصت؟
+ اگر جای تو بودم از فرصت استفاده میکردم و دل رئیس مینو میبردم. البته اون همین الانشم یه جوری بهت نگاه میکنه. تو استعداد خاصی تو جذب کردن مینا داری.
شین هه منتظر به جی هیون نگاه کرد تا بلند شود و فحش بارونش کند اما بعد از چند ثانیه متوجه تکان خوردن شانه هایش شد.
+ یا! داری گریه میکنی؟!
_ دلم براش تنگ شده.
شین هه اهی کشید و شانه های جی هیون را گرفت.
+ گریه نکن جی هیون...
شین هه نمیدانست چی باید به جی هیون مگیفت. نمیتوانست بگوید احتماال اون مره و دیگر برنمیگردد و از طرفی نمیتوانست بگوید حالش خوب است اما معلوم نیست کی بیاید.
درحالی که شین هه دنبال جواب مناسب میگشت، در اتاقش باز شد و پرستاری در چهارچوب اتاق ظاهر شد.
+ اوه دکتر هان اینجایین؟!
جی هیون سرش را بلند کرد و اشک هایش را پاک کرد. برگشت و به پرستار نگاه کرد.
+ باید گزارش عمل رو بنویسید.
جی هیون ایستاد و از اتاق بیرون رفت. به سمت پذیرش رفت و پشت میز ایستاد. برگه ی گزارش را گرفت و مشغول پر کردنش شد.
+ دکتر هان!
جی هیون با تعجب به سمت صدا برگشت و ان رزدنت سال اولی که به اتاق عمل برده بود را در حالی که چند نفر در تالش برای ارام کردنش بودند، دید. ان پسر جوان بشدت عصبانی به نظر میرسید و اخم غلیظی بین ابروهایش بود.
جی هیون با خونسردی جلوی پسر ایستاد و دست به سینه شد.
پسر با همان اخمش ادامه داد: هیچ میدونید چیکار کردید؟! ممکنه من اخراج شم. فقط پنج روزه تو این بیمارستان کار میکنم. نباید تو سال اول به اتاق عمل احضار شم.
پسر صدایش را باال برد و داد زد: اما شما این کارو کردید!
پرستار های اطراف پسر سعی کردند پسر را متوجه کنند که دارد با چه کسی حرف میزند. جی هیون گوشه ی سرش را خاراند و پوزخندی زد.
_ با این اعتماد به نفس میخوای به کجا برسی؟
پسر با سردرگمی به دکتر هان خیره شد.
۵۰.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.