فیک تهیونگ پارت ۱۲
از زبان ا/ت
روی تختم دراز کشیدم و به مامانم تصویری زنگ زدم
جواب داد اعصبانی بود گفت : چرا جواب ندادی گفتم : ببخشید خوابم برده بود با کلی حرف قانع کردمش
بعد از اینکه قطع کردم به امشب فکر کردم که چقدر شبه قشنگی بود البته اگر مامانم زنگ نمیزد بهتر هم میشد ولی در کل خوب بود
بعده چند ثانیه گوشیم صدا کرد بازش کردم دیدم منو وارده یه گروهی کردن وقتی یه نگاهی انداختم همه بچه های دانشگاه داخلش عضو بودن منو میا عضو گروه کرده بود گوشی رو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم
( فردا صبح)
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم لباسام رو پوشیدم من زیاد لباسای باز نمیپوشم برای همین یه شلوار لی با یه بلوز آستین بلند پوشیدم و رفتم دانشگاه رفتم جلوی کُمُدَم تا وسایلام رو بردارم که یهو تهیونگ و کوک و جیمین و جین اومدن میا و مینجا هم باهاشون بودم
تهیونگ گفت : چطوری دستش رو انداخت دوره گردنم همه دوره ما جمع شدن آروم گفتم : چیکار میکنی یکی از دخترا گفت : شما باهم قرار میزارین تا من خواستم دهنم رو باز کنم تهیونگ گفت : بله ما باهم قرار میزاریم
با اعصبانیت گفتم : تهیونگگگگگگ
گفت : چیه مگه دوروغه دوباره خواستم چیزی بگم که دهنم رو گرفت و گفت : لطفاً مزاحم زوج های تازمون نشید ما که رفتیم منو با خودش برد به اتاق استراحت که فقط مخصوص اونا بود گفتم : مگه زده به سرت چرا گفتی
گفت : آخ راحت شدم انگار یه باره سنگین از رو دوشم برداشته شد
هی تند تند به گوشیامون پیام میومد وقتی گوشی رو باز کردم اوفففف توی گروه دانشگاه فقط در مورد قرار گذاشتن منو تهیونگ حرف میزدن رفتم روی تهیونگ و با مشت میزدم روی سینش و میگفتم : میکشمت کیم تهیونگ
ولی نمیدونم یه لحظه چیشد برم گردوند و روم خیمه زد گفتم : چیکار میکنی آروم بهم نزدیک شد و لباش رو گذاشت روی لبام اولین بارم بود ولی خیلی حس خوبی داشتم باهاش همکاری نمیکردم ولی بعده چند ثانیه باهاش همکاری کردم ولی نفس کم آوردم زدم روی کتفش که ازم جدا شد.....
روی تختم دراز کشیدم و به مامانم تصویری زنگ زدم
جواب داد اعصبانی بود گفت : چرا جواب ندادی گفتم : ببخشید خوابم برده بود با کلی حرف قانع کردمش
بعد از اینکه قطع کردم به امشب فکر کردم که چقدر شبه قشنگی بود البته اگر مامانم زنگ نمیزد بهتر هم میشد ولی در کل خوب بود
بعده چند ثانیه گوشیم صدا کرد بازش کردم دیدم منو وارده یه گروهی کردن وقتی یه نگاهی انداختم همه بچه های دانشگاه داخلش عضو بودن منو میا عضو گروه کرده بود گوشی رو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم
( فردا صبح)
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم لباسام رو پوشیدم من زیاد لباسای باز نمیپوشم برای همین یه شلوار لی با یه بلوز آستین بلند پوشیدم و رفتم دانشگاه رفتم جلوی کُمُدَم تا وسایلام رو بردارم که یهو تهیونگ و کوک و جیمین و جین اومدن میا و مینجا هم باهاشون بودم
تهیونگ گفت : چطوری دستش رو انداخت دوره گردنم همه دوره ما جمع شدن آروم گفتم : چیکار میکنی یکی از دخترا گفت : شما باهم قرار میزارین تا من خواستم دهنم رو باز کنم تهیونگ گفت : بله ما باهم قرار میزاریم
با اعصبانیت گفتم : تهیونگگگگگگ
گفت : چیه مگه دوروغه دوباره خواستم چیزی بگم که دهنم رو گرفت و گفت : لطفاً مزاحم زوج های تازمون نشید ما که رفتیم منو با خودش برد به اتاق استراحت که فقط مخصوص اونا بود گفتم : مگه زده به سرت چرا گفتی
گفت : آخ راحت شدم انگار یه باره سنگین از رو دوشم برداشته شد
هی تند تند به گوشیامون پیام میومد وقتی گوشی رو باز کردم اوفففف توی گروه دانشگاه فقط در مورد قرار گذاشتن منو تهیونگ حرف میزدن رفتم روی تهیونگ و با مشت میزدم روی سینش و میگفتم : میکشمت کیم تهیونگ
ولی نمیدونم یه لحظه چیشد برم گردوند و روم خیمه زد گفتم : چیکار میکنی آروم بهم نزدیک شد و لباش رو گذاشت روی لبام اولین بارم بود ولی خیلی حس خوبی داشتم باهاش همکاری نمیکردم ولی بعده چند ثانیه باهاش همکاری کردم ولی نفس کم آوردم زدم روی کتفش که ازم جدا شد.....
۱۱۳.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.