-نه*اداشو در میاره*
-نه*اداشو در میاره*
تهجین:عموووو*کیوت*
-جان*لبخند*
تهجین:آله*کیوت*
-خاله خستس عزیزم*لبخند*
تهجین:عهه
ماریا:اگه شیر تو بخوری خاله هم میاد*لبخند*
تهجین:باده( باشه )
ماریا شیشه شیر تهجین رو پر میکنه و میزاره دهنش
+بیدار شدم. اخیش خستگیم در رفتا. موهامو شونه زدم از بالا بستم سر و وضعمو درست کردم رفتم پایین قبل از اینکه از پله ها برم پایین دیدم تهجین داره شیر میخوره و دراز کشیده. رفتم پایین پشت مبل و
+دالی*لبخند*
تهجین:*همونجوری شیشه دهنشه. دهنشو باز میکنه و قهقه*
$وای تو کی اومدی؟ *ترس*
-تو چیه؟ شما بی شخصیت*ابرو بالا*
$حالا شما
تهجین میخواد بره پایین
ماریا:یاا اول شیر تو بخور بعد برو
+اره شیر تو بخور بعد بیا*لبخند*
پاشدم رفتم اشپزخونه. که کوک اومد
-اهمیت نمیدی*لبخند و یه ابرو بالا*
+تو پیدات نیس*لبخند*
-من پیدام نیس؟ تو همش با تهجینی*لبخند*
+خوب میکنم*لبخند*
-رفتم سمتش و بغلش کردم.
-دلم برات تنگ شده بود بیبی *بم*
+من که اینجا بودم
-اینجا بودی ولی حواست به من نبود*بم*
+ببخشید*لبخند*
-میرم اتاق. توهم زود بیا
+واسه چی؟
-زود. بیا
+ب.باشه
کوک رفت. منم 2 مین بعدش رفتم اتاق. دراز کشیده بود روی تخت
کوک ساعدش روی پیشونیش بود و چشماشو بسته
+*سرفه اروم*
-اومدی.. بیا اینجا*دستاشو برای بغل باز میکنه*
+رفتم و بغلش کردم
-چسبوندمش به خودش
-یونا. من.. یه چیزی ازت میخوام
+بگو
-قول میدی قبول کنی؟
+بستگی داره
-چیز زیادی نیس. اتفاقا فکر کنم تو هم دوس داشته باشی.
+کی اول انجامش میده
-اولش من. بعد باهم
+باشه.
-قبول؟
+قبول*لبخند*
-نزنی زیرِشا
+نه نمیزنم. حالا بگو چی میخوای.
-یونا من...
+تو؟
-من. چیز میخوام
+چیز؟
-اهه من
+جونگ کوک دِقَم دادی بگو دیگه
-یونا من بچه میخوام
+چی؟!
-بچه میخوام
+چی داری میگی منو تو نمیتونیم خودمونو جمع کنیم. اونوقت یه بچه بیاریم؟
-چرا نمیتونیم.؟ یه دلیل منطقی بگو که بچه دار نشیم
+.. خودت یه دلیل منطقی بگو که چرا بچه دار بشیم
-صد تا میتونم برات بیارم
+دو تاشو بگو من راضی میشم
-یک. داره از سن پدر و مادر شدنمون میگذره. دو. حداقل وقتی پیر شدیم یکی پیشمون باشه مواظبمون باشه
+....
-دیدی خودتم قبول داری
+خب من
-تو چی؟ مشکل داری؟
+...
-ها؟
+من بچه نمیخوام
-یعنی چی؟ چرا؟
+فعلا نمیخوام
-...
+...
-یه بار. فقط یه بار ازت یه چیزی خواستم اینم قبول نمیکنی.؟اینهمه کار برات کردم. شد تو یه چیزی بخوای من بگم نه؟ *جدی*
+...
-باشه.وقتی من مُردم. انقدر تنها بمون تا دِق کنی*جدی*
+جونگ کوک*اروم.بغض*
جونگ کوک بلند میشه. کتشو برمیداره و میره بیرون
تهجین:عموووو*کیوت*
-جان*لبخند*
تهجین:آله*کیوت*
-خاله خستس عزیزم*لبخند*
تهجین:عهه
ماریا:اگه شیر تو بخوری خاله هم میاد*لبخند*
تهجین:باده( باشه )
ماریا شیشه شیر تهجین رو پر میکنه و میزاره دهنش
+بیدار شدم. اخیش خستگیم در رفتا. موهامو شونه زدم از بالا بستم سر و وضعمو درست کردم رفتم پایین قبل از اینکه از پله ها برم پایین دیدم تهجین داره شیر میخوره و دراز کشیده. رفتم پایین پشت مبل و
+دالی*لبخند*
تهجین:*همونجوری شیشه دهنشه. دهنشو باز میکنه و قهقه*
$وای تو کی اومدی؟ *ترس*
-تو چیه؟ شما بی شخصیت*ابرو بالا*
$حالا شما
تهجین میخواد بره پایین
ماریا:یاا اول شیر تو بخور بعد برو
+اره شیر تو بخور بعد بیا*لبخند*
پاشدم رفتم اشپزخونه. که کوک اومد
-اهمیت نمیدی*لبخند و یه ابرو بالا*
+تو پیدات نیس*لبخند*
-من پیدام نیس؟ تو همش با تهجینی*لبخند*
+خوب میکنم*لبخند*
-رفتم سمتش و بغلش کردم.
-دلم برات تنگ شده بود بیبی *بم*
+من که اینجا بودم
-اینجا بودی ولی حواست به من نبود*بم*
+ببخشید*لبخند*
-میرم اتاق. توهم زود بیا
+واسه چی؟
-زود. بیا
+ب.باشه
کوک رفت. منم 2 مین بعدش رفتم اتاق. دراز کشیده بود روی تخت
کوک ساعدش روی پیشونیش بود و چشماشو بسته
+*سرفه اروم*
-اومدی.. بیا اینجا*دستاشو برای بغل باز میکنه*
+رفتم و بغلش کردم
-چسبوندمش به خودش
-یونا. من.. یه چیزی ازت میخوام
+بگو
-قول میدی قبول کنی؟
+بستگی داره
-چیز زیادی نیس. اتفاقا فکر کنم تو هم دوس داشته باشی.
+کی اول انجامش میده
-اولش من. بعد باهم
+باشه.
-قبول؟
+قبول*لبخند*
-نزنی زیرِشا
+نه نمیزنم. حالا بگو چی میخوای.
-یونا من...
+تو؟
-من. چیز میخوام
+چیز؟
-اهه من
+جونگ کوک دِقَم دادی بگو دیگه
-یونا من بچه میخوام
+چی؟!
-بچه میخوام
+چی داری میگی منو تو نمیتونیم خودمونو جمع کنیم. اونوقت یه بچه بیاریم؟
-چرا نمیتونیم.؟ یه دلیل منطقی بگو که بچه دار نشیم
+.. خودت یه دلیل منطقی بگو که چرا بچه دار بشیم
-صد تا میتونم برات بیارم
+دو تاشو بگو من راضی میشم
-یک. داره از سن پدر و مادر شدنمون میگذره. دو. حداقل وقتی پیر شدیم یکی پیشمون باشه مواظبمون باشه
+....
-دیدی خودتم قبول داری
+خب من
-تو چی؟ مشکل داری؟
+...
-ها؟
+من بچه نمیخوام
-یعنی چی؟ چرا؟
+فعلا نمیخوام
-...
+...
-یه بار. فقط یه بار ازت یه چیزی خواستم اینم قبول نمیکنی.؟اینهمه کار برات کردم. شد تو یه چیزی بخوای من بگم نه؟ *جدی*
+...
-باشه.وقتی من مُردم. انقدر تنها بمون تا دِق کنی*جدی*
+جونگ کوک*اروم.بغض*
جونگ کوک بلند میشه. کتشو برمیداره و میره بیرون
۴.۳k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.