گایز شرط ها کامل نشد ولی باز من گذاشتم
از زبان ادمین =امروز ات رفته بود کمپانی و کوک هم قصد داشت که از ات خواستگاری کنه پس رفت تالار خوشکلی گرفت و کلی غذا و نوشیدنی و فینگر فود گذاشته بود رو میز ها
ویو کوک= ات تنها دختری بود که بهش انقدر علاقه داشتم پس نتیجه گرفتم کشش ندم و شوهرش بشم
ویو ات=امروز رفتم خونه دیدم کوک نیست که همون لحظه بهم زنگ زد و گفت لباسی که برات گذاشتم رو بپوش و بیا به آدرسی که میگم و منم گفتم اوکی و رفتم لباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم)
و رفتم به آدرسی که میگه داشتم راه میرفتم که دیدم کوک روی میز نشسته و رفتم و نشستم و شام خوردیم و دیدم کوک جلوم زانو زد وگفت
کوک= حاضری پرنسس قلبم شی ؟
ات=گریم گرفته بود و با گریه گفتم بله
و کوک تا اینو شنید حلقرو دستم کرد و بوسیدم و گفت فردا عروسی میگیریم
ات=باشه
فلش بک به روز عروسی =
هی لباس میپوشیدم و کوک ایراد میگرفت
و بالاخره یکیش رو پسندید و خریدیم
کوک هم یه کت شلوار مشکی گرفت
فلش بک به شب عروسی=
👳♂️خانم جئون ات ایا حاضرید با آقای جونگ کوک ازدواج کنید ؟
ات=بله
و عاقد همینو واسه کوک هم گفت و عروسی تموم شد رفتیم خونه
ات ویو=رفتم لباسمو در بیارم که دیدم دستم به زیپش نمیرسه و کوک رو صدا زدم
ات=کوککککک
کوک=بله چی شده!
ات= هیچی بیا واسم زیپمو واز کن دستم نمیرسه
کوک= باشه
ات ویو= کوک زیپمو واز کرد و دستشو انداخت دور کمرم و لباسم افتاد الان فقط با لباس زیر بودم و براید استایل بغلم کرد و انداختم رو تخت
ویو کوک= ات تنها دختری بود که بهش انقدر علاقه داشتم پس نتیجه گرفتم کشش ندم و شوهرش بشم
ویو ات=امروز رفتم خونه دیدم کوک نیست که همون لحظه بهم زنگ زد و گفت لباسی که برات گذاشتم رو بپوش و بیا به آدرسی که میگم و منم گفتم اوکی و رفتم لباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم)
و رفتم به آدرسی که میگه داشتم راه میرفتم که دیدم کوک روی میز نشسته و رفتم و نشستم و شام خوردیم و دیدم کوک جلوم زانو زد وگفت
کوک= حاضری پرنسس قلبم شی ؟
ات=گریم گرفته بود و با گریه گفتم بله
و کوک تا اینو شنید حلقرو دستم کرد و بوسیدم و گفت فردا عروسی میگیریم
ات=باشه
فلش بک به روز عروسی =
هی لباس میپوشیدم و کوک ایراد میگرفت
و بالاخره یکیش رو پسندید و خریدیم
کوک هم یه کت شلوار مشکی گرفت
فلش بک به شب عروسی=
👳♂️خانم جئون ات ایا حاضرید با آقای جونگ کوک ازدواج کنید ؟
ات=بله
و عاقد همینو واسه کوک هم گفت و عروسی تموم شد رفتیم خونه
ات ویو=رفتم لباسمو در بیارم که دیدم دستم به زیپش نمیرسه و کوک رو صدا زدم
ات=کوککککک
کوک=بله چی شده!
ات= هیچی بیا واسم زیپمو واز کن دستم نمیرسه
کوک= باشه
ات ویو= کوک زیپمو واز کرد و دستشو انداخت دور کمرم و لباسم افتاد الان فقط با لباس زیر بودم و براید استایل بغلم کرد و انداختم رو تخت
۸.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.