وانشات کوتاهی که قولشو دادم(عطسه عشق)
چند وقتی بود دانش اموز انتقالی به کلاستون اومده بود تو ام ازون دخترایی هستی که تو خیابون راه میره کراش میزنه
معلمت بهت گفته بود درسایی که دانش اموز جدید(جئون جونگ کوک)عقب افتاده رو بهش یاد بدی
خیلی بدجور روی جونگ کوک کراشیده بودی و قرار بود برای درس عربی(😂💔🤲)برید کتابخونه تا باهم درس کار کنید....تصمیم گرفته بودی امشب به جونگ کوک اعتراف کنی چه قبول کنه چه نکنه تو جونگ کوکو میخواستی برای خودت کنی
چون اخر هفته بود فقط یکی دو نفر توی کتابخونه بودن
ساعت ۸ شب توی کتابخونه بودید و چون استرس و اضطراب داشتی،چرتو پرت میگفتیو جونگ کوک متوجه این نحو از درس دادن شد
جونگ کوک: ا.ت این الشرتی به درد کجام میخوره؟
ا.ت:خوب ببین مگه تو شرت نمیپوشی؟فهمیدی الشرتی به درد کجات میخورع یا بازم بگم؟
جونگ کوک:متوجه شدم ولی
ا.ت:ولی چی؟
جونگ کوک:نفهمیدم
ا.ت:ببین الشرتی همون شرت خودمونه ولی اولش ال میزاری گرفتی؟
جونگ کوک:این الشرتی که میشد سرباز مگه اینو پریشب درس ندادی؟
ا.ت:پریشب بهت گفتم؟
جونگ کوک:اره،شیش هفت میزنی چیزی شده؟
ا.ت:اره چیزی شده
جونگ کوک:گوش میدم
ا.ت:ببین من ازون دخترام که رو همه کراش میزنه کراشامم همشون 10ثانیه این
جونگ کوک:خوب؟
ا.ت:ولی یه کراش دارم میخام بهش امشب اعتراف کنم
جونگ کوک:کیست اون بد بخت؟
ا.ت:اون بد بخت تویی مث خر دوست دارم ببین اگه قبول نکنی رگمو میزنم خودمو از رو مبل میندازم جهانو میفروشم تورو میخرم
داشتی همینطوری ور ور میکردی که یهو لبات داغ شد....حدود نیم دقیقه داشتین همو میبوسیدین که یهو بوووووووووووووم
عطسه کردی و دوتاتون به چوخ رفتید
خدافظ:)
معلمت بهت گفته بود درسایی که دانش اموز جدید(جئون جونگ کوک)عقب افتاده رو بهش یاد بدی
خیلی بدجور روی جونگ کوک کراشیده بودی و قرار بود برای درس عربی(😂💔🤲)برید کتابخونه تا باهم درس کار کنید....تصمیم گرفته بودی امشب به جونگ کوک اعتراف کنی چه قبول کنه چه نکنه تو جونگ کوکو میخواستی برای خودت کنی
چون اخر هفته بود فقط یکی دو نفر توی کتابخونه بودن
ساعت ۸ شب توی کتابخونه بودید و چون استرس و اضطراب داشتی،چرتو پرت میگفتیو جونگ کوک متوجه این نحو از درس دادن شد
جونگ کوک: ا.ت این الشرتی به درد کجام میخوره؟
ا.ت:خوب ببین مگه تو شرت نمیپوشی؟فهمیدی الشرتی به درد کجات میخورع یا بازم بگم؟
جونگ کوک:متوجه شدم ولی
ا.ت:ولی چی؟
جونگ کوک:نفهمیدم
ا.ت:ببین الشرتی همون شرت خودمونه ولی اولش ال میزاری گرفتی؟
جونگ کوک:این الشرتی که میشد سرباز مگه اینو پریشب درس ندادی؟
ا.ت:پریشب بهت گفتم؟
جونگ کوک:اره،شیش هفت میزنی چیزی شده؟
ا.ت:اره چیزی شده
جونگ کوک:گوش میدم
ا.ت:ببین من ازون دخترام که رو همه کراش میزنه کراشامم همشون 10ثانیه این
جونگ کوک:خوب؟
ا.ت:ولی یه کراش دارم میخام بهش امشب اعتراف کنم
جونگ کوک:کیست اون بد بخت؟
ا.ت:اون بد بخت تویی مث خر دوست دارم ببین اگه قبول نکنی رگمو میزنم خودمو از رو مبل میندازم جهانو میفروشم تورو میخرم
داشتی همینطوری ور ور میکردی که یهو لبات داغ شد....حدود نیم دقیقه داشتین همو میبوسیدین که یهو بوووووووووووووم
عطسه کردی و دوتاتون به چوخ رفتید
خدافظ:)
۱۶.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۱