می خواستم ترانه ای باشم
می خواستم ترانه ای باشم
که بچه های دبستانی از بر کنند
دریا که می شنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگ های علف
نت های به هم خوردن شان را
از روی صدای من بنویسند.
می خواستم ترانه یی باشم
که چشمه زمزمه ام کند
آبشار
با سنج و دهل بخواند.
اما ترانه یی غمگینم
من ترانه ای غمگینم
که دریا ، غروب
بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند.
نت هایم را تمام نکرده
چرا
رهایم کردی ؟
چرا؟
که بچه های دبستانی از بر کنند
دریا که می شنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگ های علف
نت های به هم خوردن شان را
از روی صدای من بنویسند.
می خواستم ترانه یی باشم
که چشمه زمزمه ام کند
آبشار
با سنج و دهل بخواند.
اما ترانه یی غمگینم
من ترانه ای غمگینم
که دریا ، غروب
بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند.
نت هایم را تمام نکرده
چرا
رهایم کردی ؟
چرا؟
۹۲۴
۲۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.