Why?p²¹
کوک:آه صبح بخیرقشنگم
جینا:سلام ددی
جینا:ددی
کوک:جونم
جینا:یکم بهم پول میدی
کوک:باز شروع کردی
جینا:میخوام با دوستام برم بار
کوک:مگه توهم مثله دوستات هرزه ای
جینا:هوی حرف دهنتو بفهم
کوک:خفه شو هرزه
*جینا یکی زد تو گوش کوک*
کوک:چجور جرعت میکنی این همه پول خورد و خوراک تورو دادم که آخر بیای بزنی تو گوشم؟ بیا یکی دیگه هم بزن
جینا:ددی ترو خدا
کوک:خفه شو(عربده)
دیدم گوشیم داره زنگ میخوره دیدم جولیاعه
کوک:الو
جولیا:الو.. کوک
کوک:جونم
جولیا:جیون مغز منو خورد
کوک:چرا
جولیا:همش میگه من شوهرمو میخوام الان هم داره گریه میکنه
کوک:بگو وایسه الان دارم میام دنبالش
جولیا:دستت درد نکنه
کوک:خواهش میکنم
جینا:عشقم کجا میری
کوک:به تو ربطی نداره(سرد)
جینا:عشقممم
کوک:فقط برو بمیر
__________________________
جیون:اوماااا😭
جولیا:جانم
جیون:چرا شوهرم نمیاد
جولیا :عزیزم بخدا گفت دارم میام
زنگ در خونه خرد
جیون سریع دوید سمت در
وقتی در رو باز کردم با هیکل پر عضله ی کوک رو به رو شدم دلم میخواست دوباره بتونم لمسشون ولی نمیتونم
یهو دیدم کوک افتاد زمین
جولیا:هیی !کوک خوبی
__________________________________________
حالم خیلی بد بود خاطرات همین جوری داشتن از جلوی چشمم رد میشد هم سرم درد میکرد هم قلبم جیون داشت جیغ میزد و جولیا هم نگرانم بود و بعد خاموشی......
__________________________________________
جینا:سلام ددی
جینا:ددی
کوک:جونم
جینا:یکم بهم پول میدی
کوک:باز شروع کردی
جینا:میخوام با دوستام برم بار
کوک:مگه توهم مثله دوستات هرزه ای
جینا:هوی حرف دهنتو بفهم
کوک:خفه شو هرزه
*جینا یکی زد تو گوش کوک*
کوک:چجور جرعت میکنی این همه پول خورد و خوراک تورو دادم که آخر بیای بزنی تو گوشم؟ بیا یکی دیگه هم بزن
جینا:ددی ترو خدا
کوک:خفه شو(عربده)
دیدم گوشیم داره زنگ میخوره دیدم جولیاعه
کوک:الو
جولیا:الو.. کوک
کوک:جونم
جولیا:جیون مغز منو خورد
کوک:چرا
جولیا:همش میگه من شوهرمو میخوام الان هم داره گریه میکنه
کوک:بگو وایسه الان دارم میام دنبالش
جولیا:دستت درد نکنه
کوک:خواهش میکنم
جینا:عشقم کجا میری
کوک:به تو ربطی نداره(سرد)
جینا:عشقممم
کوک:فقط برو بمیر
__________________________
جیون:اوماااا😭
جولیا:جانم
جیون:چرا شوهرم نمیاد
جولیا :عزیزم بخدا گفت دارم میام
زنگ در خونه خرد
جیون سریع دوید سمت در
وقتی در رو باز کردم با هیکل پر عضله ی کوک رو به رو شدم دلم میخواست دوباره بتونم لمسشون ولی نمیتونم
یهو دیدم کوک افتاد زمین
جولیا:هیی !کوک خوبی
__________________________________________
حالم خیلی بد بود خاطرات همین جوری داشتن از جلوی چشمم رد میشد هم سرم درد میکرد هم قلبم جیون داشت جیغ میزد و جولیا هم نگرانم بود و بعد خاموشی......
__________________________________________
۷.۲k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.