【مزاحم قلبم】
【مزاحم قلبم】
part: 21
{ویو ات}
چند دقیقه بود کم کم پایین تنـشـ،و میـمـ*الد با پاهام و کم کم بالا رفت عضـ،و شخصیشو گذاشت وسـ،ط پاهــ.ام
_حرومزاده
اروم باش الان تموم میشه
چند تا نفس عمیق کشیدم.
فک کنم ایندفعه باید زود تر از دو ماه یه نفر دیگم بفرستم اونجا
.
مترو واستاد از مترو پیاده شدم و خیلی عادی از مترو اومدم بیرون و همون مَردَم اومد.
گوشیمو ار جیبم در اوردم. شماره اون بی ناموصو گرفتمو گوشیرو گذاشتم رو گوشیم
_ها؟! چی شده خودت زنگ زدی؟
_میتونیم یکی رو بکشـ*ـیم
_شخصی مورد نظرته؟
_پشت سرمه.
_اره فقط دیده نشی هنوز نیازت داره
گوشی رو اوردم پایین و تو جیبم گذاشتم.
مرده هنوز دنبالم بود.
_خودت شروع کردی.
رفتم سمت کوچه های تنگ که هیچکس پرسه نمیزنه.
اینجا بهترین جاعه.
مطمئن شدم که دنبالم اومده باشه.
همینطور داشت میومد.
_بز خل
از جیبم یه چاقو که همیشه ته جیبم هست که اصلا نمیدونم برا چیه که الان فهمیدم تو دست گرفتمو واستادم.
برگشتم که دیدم با یه پوزخند اومد نزدیکم.
وقتی چتقو رو تو دستم دسد پوزخندش از بین رفت.
_میدونستی نباید به دخترا نزدیک بشی؟
رفتم نزدیکش.
همینطور واستاده بود
_فک کردی یه دختر نمیتونه کارتو تموم کنه حر*ومز*اده؟
_خشونت چرا؟ امشب رو با من صب کن اگه خوشت نیومد برو.
_حتی الانم عنم گرفته.
دیدم دستشو کرد تو جیبش و اونم یه چاقو در اورد.
_بیا مبارزه کنیم. اگه من چاقو خوردم میتونی بری. اگه تو چاقو خوردی باید هر شب بهم بدی.
_من از تو اجازه نمیگیرم... اوووم... و فقط یه چاقو نمیزنم.
_زبون دراز.
با چاقو اومد سمتم
(بقیش سانسوووره هاهاها!!)
ادامه دارد...
اصکی از پیچ من ممنوعه🚫🚫
لایک کامنت فالو؟؟؟
part: 21
{ویو ات}
چند دقیقه بود کم کم پایین تنـشـ،و میـمـ*الد با پاهام و کم کم بالا رفت عضـ،و شخصیشو گذاشت وسـ،ط پاهــ.ام
_حرومزاده
اروم باش الان تموم میشه
چند تا نفس عمیق کشیدم.
فک کنم ایندفعه باید زود تر از دو ماه یه نفر دیگم بفرستم اونجا
.
مترو واستاد از مترو پیاده شدم و خیلی عادی از مترو اومدم بیرون و همون مَردَم اومد.
گوشیمو ار جیبم در اوردم. شماره اون بی ناموصو گرفتمو گوشیرو گذاشتم رو گوشیم
_ها؟! چی شده خودت زنگ زدی؟
_میتونیم یکی رو بکشـ*ـیم
_شخصی مورد نظرته؟
_پشت سرمه.
_اره فقط دیده نشی هنوز نیازت داره
گوشی رو اوردم پایین و تو جیبم گذاشتم.
مرده هنوز دنبالم بود.
_خودت شروع کردی.
رفتم سمت کوچه های تنگ که هیچکس پرسه نمیزنه.
اینجا بهترین جاعه.
مطمئن شدم که دنبالم اومده باشه.
همینطور داشت میومد.
_بز خل
از جیبم یه چاقو که همیشه ته جیبم هست که اصلا نمیدونم برا چیه که الان فهمیدم تو دست گرفتمو واستادم.
برگشتم که دیدم با یه پوزخند اومد نزدیکم.
وقتی چتقو رو تو دستم دسد پوزخندش از بین رفت.
_میدونستی نباید به دخترا نزدیک بشی؟
رفتم نزدیکش.
همینطور واستاده بود
_فک کردی یه دختر نمیتونه کارتو تموم کنه حر*ومز*اده؟
_خشونت چرا؟ امشب رو با من صب کن اگه خوشت نیومد برو.
_حتی الانم عنم گرفته.
دیدم دستشو کرد تو جیبش و اونم یه چاقو در اورد.
_بیا مبارزه کنیم. اگه من چاقو خوردم میتونی بری. اگه تو چاقو خوردی باید هر شب بهم بدی.
_من از تو اجازه نمیگیرم... اوووم... و فقط یه چاقو نمیزنم.
_زبون دراز.
با چاقو اومد سمتم
(بقیش سانسوووره هاهاها!!)
ادامه دارد...
اصکی از پیچ من ممنوعه🚫🚫
لایک کامنت فالو؟؟؟
۴۸۴
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.