𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۲ پارت ۲۳
چشمام غرق خواب شد و خوابیدم
چشمامو باز کردم و اولین چیزی که دیدم از پنجره سیاهی اسمون بود
چقد قشنگ بود
قرار بود صبح برسیم و نزدیک یک روز تو راه باید میبودیم
پیشخدمت با گاری خوراکی اومد سمتم
¤چیزی میل دارین؟
به خوراکی های گاری نگاه کردم همه چی بود
_البته ممنونم
از هر چیزی برداشتم چیپس تخمه کیک پفک لواشک چیپس دوتا با ماست موسیر برداشتم دختره پشماش ریخت
_خیلی ممنون
¤خو.خواهش میکنم
بعد کولمو برداشتم وهرچی خوراکی توی اونبود رو هم در اوردم و شروع کردم به خوردن
یکسریال کره ای دانلود کرده بودم با اون خوراکی هامم میخوردم
بعد تموم شدن قسمت ۱۰ ساعتو نگاه کردم دیدم ۱ شبه یا خدا نگاه کردم همه خواب بودن منم خوردن رو کنار گذاشتم البته چیزی نموند هرچی موند گذاشتم تو کیفم بازم کلی خرت و پرت موند
هندزفری رو گداشتم تو گوشم و اهنگ رو پلی کردم
اهنگ بی تی اس بود که بهم ارامش میداد و ارومم میکرد
چشمام کم کم گرم شد و خابیدم
صبح بیدار شدم که هوا روشن بود و همه در هیاهوی اماده شدن بودن
اسمون ابی و پر از ابر منو شگفت زده کرد
با گوشیم چند تا عکس کیوت از اسمون گرفتم عالی شد ینی عالی خیلی خوب بود ۲۰ تا عکس شد
توی هواپیما یک سلفی با نمای ابری توی اسمون گرفتم با عکس اعضا که یادگاری بشه
بعد خودمم اماده شدم و کولمو کنارم گذاشتم که بعد خلبان از توی میکروفون گفت=مسافرین محترم کمربند های خود را ببندید میخوایم فرود بیایم
کمربندمو بستم نشستم
حدودا نیم ساعت بعد توی فرودگاه بودم و همه به زبان کره ای صحبت میکردن
و من همه چیزو میفهمیدم
(بچه ها از این لحظه به بعد ا.ت توی کره با همه کره ای صحبت میکنه ولی من فارسی مینویسم)
رفتم چمدون هامو گرفتم و از فرودگاه خارج شدم ساعت ۹ بود و من خیلی ذوق داشتم بابت اینکه بالاخره کره رو دیدم
من در اصل الان سئولم
یک تاکسی گرفتم و از راننده خواستم تا منو به یک هتل خوب ببره
از توی پنجره به خیابون های شلدع و پر از ادم نگاه میکردم
_شما کره ای نیستین درسته؟
_بله کره ای نیستم
_از کدوم کشور هستین؟
_از ایران
_واو چه جالب تاحالا با یک ایرانی برخورد نداشتم میگن ادمای ایران مردم خوبی هستن
_بله به خوبی عه شما کره ای ها
_خب اینم از مقصد این هتل بهترین جا برای موندنه امیدوارم با کشور مون کنار بیاین
_ممنونم لطف دارین
پولشو حساب کردم و پیاده شدم چمدون هارو از صندوق در اوردم و راهی هتل شدم
رفتم و پاسپورتم رو نشون دادم
_بفرمایین اینم کلید اتاقتون
_خیلی ممنون
یک جعبه ی سفید نسبتا کوچیک بود از زیر میزش در اورد و داد بهم
_این برای چیه؟
_ما به هر مسافری که اهل کره نیست یک هدیه ی کوچیک میدیم
_واو خیلی متشکرم ازتون
جعبه رو گرفتم و به کمک خدمه رفتم داخل اتاقم...........
چشمامو باز کردم و اولین چیزی که دیدم از پنجره سیاهی اسمون بود
چقد قشنگ بود
قرار بود صبح برسیم و نزدیک یک روز تو راه باید میبودیم
پیشخدمت با گاری خوراکی اومد سمتم
¤چیزی میل دارین؟
به خوراکی های گاری نگاه کردم همه چی بود
_البته ممنونم
از هر چیزی برداشتم چیپس تخمه کیک پفک لواشک چیپس دوتا با ماست موسیر برداشتم دختره پشماش ریخت
_خیلی ممنون
¤خو.خواهش میکنم
بعد کولمو برداشتم وهرچی خوراکی توی اونبود رو هم در اوردم و شروع کردم به خوردن
یکسریال کره ای دانلود کرده بودم با اون خوراکی هامم میخوردم
بعد تموم شدن قسمت ۱۰ ساعتو نگاه کردم دیدم ۱ شبه یا خدا نگاه کردم همه خواب بودن منم خوردن رو کنار گذاشتم البته چیزی نموند هرچی موند گذاشتم تو کیفم بازم کلی خرت و پرت موند
هندزفری رو گداشتم تو گوشم و اهنگ رو پلی کردم
اهنگ بی تی اس بود که بهم ارامش میداد و ارومم میکرد
چشمام کم کم گرم شد و خابیدم
صبح بیدار شدم که هوا روشن بود و همه در هیاهوی اماده شدن بودن
اسمون ابی و پر از ابر منو شگفت زده کرد
با گوشیم چند تا عکس کیوت از اسمون گرفتم عالی شد ینی عالی خیلی خوب بود ۲۰ تا عکس شد
توی هواپیما یک سلفی با نمای ابری توی اسمون گرفتم با عکس اعضا که یادگاری بشه
بعد خودمم اماده شدم و کولمو کنارم گذاشتم که بعد خلبان از توی میکروفون گفت=مسافرین محترم کمربند های خود را ببندید میخوایم فرود بیایم
کمربندمو بستم نشستم
حدودا نیم ساعت بعد توی فرودگاه بودم و همه به زبان کره ای صحبت میکردن
و من همه چیزو میفهمیدم
(بچه ها از این لحظه به بعد ا.ت توی کره با همه کره ای صحبت میکنه ولی من فارسی مینویسم)
رفتم چمدون هامو گرفتم و از فرودگاه خارج شدم ساعت ۹ بود و من خیلی ذوق داشتم بابت اینکه بالاخره کره رو دیدم
من در اصل الان سئولم
یک تاکسی گرفتم و از راننده خواستم تا منو به یک هتل خوب ببره
از توی پنجره به خیابون های شلدع و پر از ادم نگاه میکردم
_شما کره ای نیستین درسته؟
_بله کره ای نیستم
_از کدوم کشور هستین؟
_از ایران
_واو چه جالب تاحالا با یک ایرانی برخورد نداشتم میگن ادمای ایران مردم خوبی هستن
_بله به خوبی عه شما کره ای ها
_خب اینم از مقصد این هتل بهترین جا برای موندنه امیدوارم با کشور مون کنار بیاین
_ممنونم لطف دارین
پولشو حساب کردم و پیاده شدم چمدون هارو از صندوق در اوردم و راهی هتل شدم
رفتم و پاسپورتم رو نشون دادم
_بفرمایین اینم کلید اتاقتون
_خیلی ممنون
یک جعبه ی سفید نسبتا کوچیک بود از زیر میزش در اورد و داد بهم
_این برای چیه؟
_ما به هر مسافری که اهل کره نیست یک هدیه ی کوچیک میدیم
_واو خیلی متشکرم ازتون
جعبه رو گرفتم و به کمک خدمه رفتم داخل اتاقم...........
۹.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.