𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟖
(یک سال بعد)
( تهیونگ ویو) امشب به میا گفتم که شب نمیام چون شرکت خیلی کار دارم اما خدا رو شکر زود تموم شد و دارم بر می گردم خونه اما بهش نگفتم صبر کردم سوپرایز بشه و با هم بریم بیرون.
در خونه رو باز کردم عجیب بود برقا همه خاموش بود انگار کسی خونه نبود اومدم اسمش رو صدا کنم كه صداهای مثل ناله از طبقه بالا شنیدم رفتم طبقه بالا اول ترسیدم گفتم نکن چیزیش شده که با صحنه ای که مواجه شدم قلبم هزار تیکه شد با دیدن بدن لخت میا زیر یه مرد دیگه که عضوش تا ته توی میا بود خون توی رگ هام دیگه حرکت نکرد
میا: ته بهت توضیح میدم. اهههههه
ته : یا مرتیکه هرزه گمشوووو بیرونننننننن
بعد از رفتن اون یارو هرزه برگشتم سمت اتاق که دیدم میا رو تخت نسشته و اروم گریه می کنه
میا:ته ته به خدااا
ته: خفه شووووووووو
میا: به خدا اونطور که فکر می کنی
ته : اتفاقا هم هست همونطوره که فکر میکنم چون تو از اولم هرزه بودی.
اصلحه ام رو از توی جیبم در آوردم
میا: ته ته چیکار داری میکنم... بزار زمین اون رو
ته: مجازات یه خیانت کار چیه؟
میا :خیانت کار؟ (شروع کرد به بلند خندیدن) خیانتکار ...فکر نمی کنی اون تویی و یک ساله داری با من به زنت خیانت می کنیییی (دوباره بلند خندید)
ته :احمق اشغال من به خاطر توووووو ..... تووووو لعنتی خونه و زندگیم رو ول کردم اومدم اینجاااااا
میا:با خودت چی فکر کردی تو یه ساله داری به اون هرزه خیانت میکنی..... بعد خیانت تو احتمال نداشته باشه شاید اون جنده هم داره همین کار رو می کنه و بهت خیانت میکنه..... بعد تو کدوم گوریییی .. اینجااااا پیش من... من خیانت کردم درست اما من با تو هیچ نسبتی ندارم اما تو زن داشتی.... و بهش خیانت کری... اون هرزه هم حتما الان زیر چنتا مرده دیگس.... داره لذت میبره و اه و ناله میکنه چه میدونی شاید پس فردا حامله...هم بشه
ناباورانه دستم رو بردم جلو و یه سیلیییی خیلی محکم زدم تو صورتش
میا :تو الان رو من دست بلند کردی؟ (با گریه)
تهیونگ :اگه یه بار دیگه بشنوم داری راجب اون دختر معصوم اینجوری حرف می زنی زندت نمیزارم هرزه بدبخت..
میا: حالم ازت بهم میخوره..
از شدت عصبانیت دستام میلرزید اصلحه رو گرفتم سمت قلبش...)
تهیونگ: بهم خیانت کردی حالا هم با کمال پرویی داری به همسرم تهمت هایی که لایق خودته رو میزنی!!!! برو به جهنم
میا: نهههههههه
(بنگ)
بدن بی جون میا افتاد رو تخت و ملافه تختهمش قرمز شد
خودم نسشتم کنار تخت اصلا از مرگ میا ناراحت نبودم و از یه طرف میترسیدم حرفش درست باشه....نکنه ات داره بهم خیانت میکنه
اصلا متوجه نبودم با خودم چند چندم؟؟؟ اون دختر بچه لایق به زندگی خیلی خوبه حقش نیست زن یه ادم عوضی مثل من باشه.
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟖
(یک سال بعد)
( تهیونگ ویو) امشب به میا گفتم که شب نمیام چون شرکت خیلی کار دارم اما خدا رو شکر زود تموم شد و دارم بر می گردم خونه اما بهش نگفتم صبر کردم سوپرایز بشه و با هم بریم بیرون.
در خونه رو باز کردم عجیب بود برقا همه خاموش بود انگار کسی خونه نبود اومدم اسمش رو صدا کنم كه صداهای مثل ناله از طبقه بالا شنیدم رفتم طبقه بالا اول ترسیدم گفتم نکن چیزیش شده که با صحنه ای که مواجه شدم قلبم هزار تیکه شد با دیدن بدن لخت میا زیر یه مرد دیگه که عضوش تا ته توی میا بود خون توی رگ هام دیگه حرکت نکرد
میا: ته بهت توضیح میدم. اهههههه
ته : یا مرتیکه هرزه گمشوووو بیرونننننننن
بعد از رفتن اون یارو هرزه برگشتم سمت اتاق که دیدم میا رو تخت نسشته و اروم گریه می کنه
میا:ته ته به خدااا
ته: خفه شووووووووو
میا: به خدا اونطور که فکر می کنی
ته : اتفاقا هم هست همونطوره که فکر میکنم چون تو از اولم هرزه بودی.
اصلحه ام رو از توی جیبم در آوردم
میا: ته ته چیکار داری میکنم... بزار زمین اون رو
ته: مجازات یه خیانت کار چیه؟
میا :خیانت کار؟ (شروع کرد به بلند خندیدن) خیانتکار ...فکر نمی کنی اون تویی و یک ساله داری با من به زنت خیانت می کنیییی (دوباره بلند خندید)
ته :احمق اشغال من به خاطر توووووو ..... تووووو لعنتی خونه و زندگیم رو ول کردم اومدم اینجاااااا
میا:با خودت چی فکر کردی تو یه ساله داری به اون هرزه خیانت میکنی..... بعد خیانت تو احتمال نداشته باشه شاید اون جنده هم داره همین کار رو می کنه و بهت خیانت میکنه..... بعد تو کدوم گوریییی .. اینجااااا پیش من... من خیانت کردم درست اما من با تو هیچ نسبتی ندارم اما تو زن داشتی.... و بهش خیانت کری... اون هرزه هم حتما الان زیر چنتا مرده دیگس.... داره لذت میبره و اه و ناله میکنه چه میدونی شاید پس فردا حامله...هم بشه
ناباورانه دستم رو بردم جلو و یه سیلیییی خیلی محکم زدم تو صورتش
میا :تو الان رو من دست بلند کردی؟ (با گریه)
تهیونگ :اگه یه بار دیگه بشنوم داری راجب اون دختر معصوم اینجوری حرف می زنی زندت نمیزارم هرزه بدبخت..
میا: حالم ازت بهم میخوره..
از شدت عصبانیت دستام میلرزید اصلحه رو گرفتم سمت قلبش...)
تهیونگ: بهم خیانت کردی حالا هم با کمال پرویی داری به همسرم تهمت هایی که لایق خودته رو میزنی!!!! برو به جهنم
میا: نهههههههه
(بنگ)
بدن بی جون میا افتاد رو تخت و ملافه تختهمش قرمز شد
خودم نسشتم کنار تخت اصلا از مرگ میا ناراحت نبودم و از یه طرف میترسیدم حرفش درست باشه....نکنه ات داره بهم خیانت میکنه
اصلا متوجه نبودم با خودم چند چندم؟؟؟ اون دختر بچه لایق به زندگی خیلی خوبه حقش نیست زن یه ادم عوضی مثل من باشه.
۵.۰k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.