عشق ممنوعه 🧡 ☆Part 37☆
صبح بیدار شدم و بعد از انجام کارهام یواشکی رفتم توی اتاق تهیونگ دیدم که خیلی کیوت خوابیده رفتم روی تخت نشستم و کنارش دراز کشیدم و شروع به نوازش موهاش کردم که بعد از کمی تکون خوردن چشماش رو باز کرد و با من خیره شد
تهیونگ: اومم برای چی صبح به این زودی بیدار شدی؟
سومی: میخواستم بیام پیش تو
تهیونگ: خوبه پس بیا بغلم
تهیونگ منو بغل کرد و دوباره چشماش رو بست تا بخوابه ولی من خوابم نمیومد و یه سوال ذهنمو درگیر کرده بود
سومی: تهیونگ
تهیونگ: جانم
سومی: میگم دیروز چیشد؟
تهیونگ: چی چیشد؟
سومی: سوریا
تهیونگ: اها اون هیچی فقط بهش فهموندم که چجوری تو این خونه با بقیه رفتار بکنه
سومی: نزدیش که؟!
تهیونگ: نه بابا من روی زن دست بلند نمیکنم حتی اگه دشمنمم باشه
سومی: افرین مرد جنتلمن من
تهیونگ: اووو الان ازم تعریف کردی!
سومی: اوهوم
تهیونگ بوسه ای به سر سومی زد و هر دو توی آغوش هم بخواب رفتن ، دو ساعت بعد هر دو بیدار شدن و تهیونگ رفت حموم و سومی هم رفت اتاق تیسا و اون رو بیدار کرد و همگی رفتن سر میز صبحونه نشستن و البته باز هم سوریا نیومد پایین مثل اینکه خیلی بهش برخورده دختره ی افاده ای
تیسا: سومی برام لقمه مربای هویج میگیری؟
سومی: آره عزیزم
تهیونگ: خب امروز دوست داری چیکار کنیم تیسا خانم؟
تیسا: اممم خب بریم استخر
تهیونگ: پیشنهاد خوبیه پس یک ساعت بعد از صبحونه میریم آب بازی
تیسا: اخجوننن
همینطور مشغول حرف زدن بودیم که زنگ در به صدا در اومد
کپی ممنوع ❌
تهیونگ: اومم برای چی صبح به این زودی بیدار شدی؟
سومی: میخواستم بیام پیش تو
تهیونگ: خوبه پس بیا بغلم
تهیونگ منو بغل کرد و دوباره چشماش رو بست تا بخوابه ولی من خوابم نمیومد و یه سوال ذهنمو درگیر کرده بود
سومی: تهیونگ
تهیونگ: جانم
سومی: میگم دیروز چیشد؟
تهیونگ: چی چیشد؟
سومی: سوریا
تهیونگ: اها اون هیچی فقط بهش فهموندم که چجوری تو این خونه با بقیه رفتار بکنه
سومی: نزدیش که؟!
تهیونگ: نه بابا من روی زن دست بلند نمیکنم حتی اگه دشمنمم باشه
سومی: افرین مرد جنتلمن من
تهیونگ: اووو الان ازم تعریف کردی!
سومی: اوهوم
تهیونگ بوسه ای به سر سومی زد و هر دو توی آغوش هم بخواب رفتن ، دو ساعت بعد هر دو بیدار شدن و تهیونگ رفت حموم و سومی هم رفت اتاق تیسا و اون رو بیدار کرد و همگی رفتن سر میز صبحونه نشستن و البته باز هم سوریا نیومد پایین مثل اینکه خیلی بهش برخورده دختره ی افاده ای
تیسا: سومی برام لقمه مربای هویج میگیری؟
سومی: آره عزیزم
تهیونگ: خب امروز دوست داری چیکار کنیم تیسا خانم؟
تیسا: اممم خب بریم استخر
تهیونگ: پیشنهاد خوبیه پس یک ساعت بعد از صبحونه میریم آب بازی
تیسا: اخجوننن
همینطور مشغول حرف زدن بودیم که زنگ در به صدا در اومد
کپی ممنوع ❌
۱۰۱.۹k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.